با اینکه تنها هشت روز از اکران اولین فیلم بلند مسعود بخشی در ۴۱ سالن سینما در فرانسه میگذرد، اما «یک خانواده محترم» از یکسو توانسته نظر مطبوعات فرانسه را به خود جلب کند و از سوی دیگر با کسب مخاطب بیشتر، گوی رقابت را از فیلم هشت و نیم میلیون یورویی عباس کیارستمی ربوده است. «یک خانواده محترم» چنان سر و صدایی در فضای سینمایی فرانسه به پا کرده که کمتر نشریه سینمایی را میتوان دید که عکس، پوستر، خبر یا تحلیلی از این فیلم نداشته باشد. روزنامه «لوموند»، از معتبرترین روزنامههای فرانسه، در چند نوبت به این فیلم پرداخت. نوئمی لوسیانی در لوموند ۳۱ اکتبر با یادآوری خط کلی داستان فیلم نوشت: «اولین سکانس این فیلم که نحوه دستگیری آرش توسط یک راننده تاکسی را نشان میدهد، میتوان در هر فیلم اکشن آمریکایی نیز دید. این فیلم پیش از همه فیلمی مافیایی است که با دقت بسیار زیادی ساخته شده است. در این فیلم، آرش و برادر شهیدش در یک سو قرار دارند و جعفر و پسرش حامد در سوی دیگر. سینمای ایران فیلمهای زیادی از این دست را تولید کرده است که در آنها تمایل برای بازسازی چهره ایران وجود دارد که ما همواره از تاریخ بزرگ آنها شنیدهایم.»
ایران، سرزمین بارور سینما
سارژ کاگانسکی در هفتهنامه «له راک» با تعبیر «ایران، سرزمین بارور سینما است» از سینمای ایران تمجید کرد. ماهنامه «پریمیر» که سه ستاره از پنج ستاره را به این فیلم داده بود، «یک خانواده محترم» را فیلمی سیاسی معرفی کرد و نوشت: «آرش، استاد دانشگاه، پس از بیست و دو سال زندگی در اروپا به کشور خود بازمیگردد و خود را در میان توطئهای که یکی از اعضای خانواده برایش تدارک دیده است، مییابد. این فیلمِ سیاسی و مؤثر، اولین فیلم بلند مسعود بخشی است که به خوبی فساد و خشونت را به نمایش گذاشته است.» اما نقطه پررنگ این اثر برای مطبوعات فرانسه سابقهی مسعود بخشی است. این مطبوعات با شگفتی از کشف چنین استعدادی در سینمای ایران نوشتهاند و ایران را سرزمین بارور سینما دانستهاند. تیری مرانژه، عضو هیئت تحریریه ماهنامه «کایه دو سینما» و دانشیار در ادبیات مدرن، درباره این فیلم مینویسد: «مسعود بخشی مستندساز ایرانی برای اولین بار یک فیلم داستانی را به تصویر کشیده است و مانند اصغر فرهادی جسارت به خرج داده است. ما در فیلم «یک خانواده محترم» از دید آرش، ایران امروز را میبینیم. آرش یک استاد دانشگاه است که برای مدتی به ایران بازمیگردد. وی برای درمان جامعهای که از میزان فساد و غارتهای مافیایی در حال خفگی است تلاش میکند. بخشی در این فیلم با پیوند دادن تصاویر کودکی آرش و زندگی امروزی او، پرده از شخصیت کلیدی این فیلم، یعنی پدر خانواده، برمیدارد؛ پدری که هم از جنگ ایران و عراق استفاده شخصی کرده و هم مسبب اصلی از هم پاشیدن خانواده است. همچنین وی با استفاده از تصاویر آرشیوی، چشمانداز شفاف و جالبی از جنگ ایران و عراق ارائه کرده است.» رومن بلوندو در ماهنامه «ترانسفوژ» در مورد «یک خانواده محترم» نوشت: «این فیلم که در آخرین فستیوال کن توسط ۱۵ فیلمساز برگزیده شد، اولین فیلم مسعود بخشی است که تصویری از ایران گرفتار تاریکاندیشی به نمایش میگذارد. این فیلم درباره یک استاد جوان دانشگاه شیراز است که پس از سالها به ایران بازگشته است. آرش در عرض چند هفته درگیر طوفانی از توطئههای خانوادگی و مالی میشود.» برخی منتقدان فرانسوی به دلیل اینکه «یک خانواده محترم» تصاویری واقعی از جامعه نشان میدهد، این فیلم را قابل تمجید میدانند. ماهنامه «تیزر» که «یک خانواده محترم» را لایق سه ستاره از پنج ستاره میدانست، نوشت: «مسعود بخشی در اولین فیلم خود زندگی یک استاد دانشگاه ایرانی را به نمایش میگذارد که برای محروم شدن از سهم ارث خود، با خطر مرگ مواجه میشود. مسعود بخشی نیز مانند اصغر فرهادی، جعفر پناهی و محمد رسولاف تصویری واقعی و پراضطراب از کشور خود به نمایش گذاشته است، اما فاصله خود را با فیلمنامههای رایج در این کشور حفظ کرده است.»
یک داستان ایرانی بسیار پیچیده
اما در این میان یادداشتنویس ماهنامه «استودیو»، که چشمش «یک خانواده محترم» را نگرفته بود و این فیلم را مستحق یک ستاره از پنج ستاره میدانست، گله از پیچیدگی داستان کرد و نوشت: «این فیلم یک داستان ایرانی بسیار پیچیده بود. سینمای ایران با فیلم «جدایی نادر از سیمین»، انرژی و زنده بودن خود را با وجود فشار شدید بر هنرمندان این کشور، اثبات کرد. بلافاصله پس از آن، با فیلم «یک خانواده محترم» نیز ما شاهد یک درام خانوادگی دیگر هستیم که عضوی از یک خانواده، در حالی که سالها در خارج از ایران زندگی کرده است، پس از ورود به تهران در یک دام خانوادگی گرفتار میشود. متاسفانه فیلمساز خود را بسیار درگیر پیچیدگیهای این اثر کرده است.» با توجه به دقت مطبوعات فرانسوی به این فیلم، میتوان دریافت که چرا «یک خانواده محترم» توانسته در هفته اول اکران، ۲۲۰۰۰ مخاطب را به سالنهای سینما بکشاند. بخشی قبلاً با ساخت «تهران انار ندارد» توانایی خود را در سینمای مستند به رخ کشیده بود و حالا با اولین فیلم بلندش نشان داده که حرفهای زیادی در سینما دارد.
اکران ممنوع؟
اما در ایران اوضاع به گونهای دیگر است. «یک خانواده محترم» نه تنها هنوز در ایران اکران نشده که حتی اکرانش بعید به نظر میرسد. سوم آبانماه سال جاری سیدمحمد حسینی، وزیر ارشاد، در حاشیه نشست هیئت دولت آب پاکی را روی دست مخاطبان ریخت و گفت: «این فیلم در واقع یک سیاهنمایی از جمهوری اسلامی است، پروانه ساخت ندارد و اکران نیز نخواهد داشت.» وی که به شدت از حضور این فیلم در فستیوال ابوظبی دلخور بود، ادامه داد: «ما مخالف بودیم که این فیلم در جشنواره امارات شرکت کند و آنها بدون اطلاع و مجوز ما فیلم را در این جشنواره به نمایش گذاشتند. به همین دلیل است که ما تاکید داریم که حضور در جشنواره خارجی باید تابع مقررات باشد.» حاشیهها تنها چند روز پس از اینکه فیلم به عنوان تنها نماینده کشورمان در بخش ۲ هفته کارگردانهای جشنواره کن پذیرفته شد، آغاز شد. در اولین واکنش، حجتالاسلام حسین رحیمزاده، مدیر گروه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی «سیمافیلم»، از لغو مشارکت این مرکز در تولید «یک خانواده محترم» خبر داد. او دلیل انصراف از مشارکت در تهیه این فیلم را مطابق نبودن فیلمنامه اولیه با فیلم تولید شده اعلام کرد. محمدرضا عباسیان، مدیرعامل موسسه رسانههای تصویری، نیز در اظهارنظری غیرمنصفانه گفت: «فیلم سینمایی «یک خانواده محترم» توهین به همه باورها، ارزشها و در کل همه آن چیزی است که مردم کشورمان اعتقاد دارند.» یک هفته بعد آفریده با اعلام اینکه تلاش دارم فیلم را برای اهالی مطبوعات نمایش دهم تا خود درباره آن قضاوت کنند، گفت: «هر فیلمی که از زمانه خودش جلوتر باشد، در زمان خود بیمهریهای زیادی میبیند.» اما مسئولین «سیما فیلم» که با اظهارنظرهای ضد و نقیض تلاش داشتند مشارکت در ساخت این فیلم را از گردن خود باز کنند، بالاخره با دریافت تذکر کتبی از معاونت سیما تایید کردند که در ساخت «یک خانواده محترم» مشارکت داشتهاند.
حمله و تحریف رسانههای راست
رسانههای اصولگرا در تخریب این فیلم سنگ تمام گذاشتهاند و تلاش میکنند این فیلم را در ابتدا فیلمی در ژانر دفاع مقدس معرفی کنند تا بتوانند از احساسات خانوادهی شهدا به نفع خودشان استفاده کنند. شاید نام اولیه فیلم «خرمشهر» یا تصاویری از ایرانِ درگیر با جنگ که در دوران کودکی آرش نشان داده میشود، تاییدی بر این ادعای منتقدان اصولگراست. اما بابک حمیدیان – بازیگر نقش آرش – پیشتر در این باره گفته بود: «متاسفانه در مورد اسم اول این فیلم سوءتفاهمی پیش آمد. اسم فیلم «خرمشهر» به معنی همان شهر معروف در خوزستان نبود، بلکه اسم فیلم «خرمشهر» به معنی شهری خرم بود. البته باید بگویم فلاشبکهای این مرد از فرنگ برگشته عموماً در دوران جنگ است. یعنی ما خاطرات بچگی او را در زمان جنگ میبینیم در حالیکه هیچ تصویری از خود جنگ در فیلم نداریم. «خرمشهر» در واقع کنایهای به تهران است. شهری که خرم است. این اسم استعارهای از تهران بود. مثل نام فیلم «سعادتآباد» به کارگردانی مازیار میری که درباره فضایی بود که هیچ سعادتی در آن نبود. یک جور کنایه به آنچه که آرزوست و وجود ندارد. اما این عنوان دوپهلو را به خاطر همان سوءتفاهمی که با اسم شهر خرمشهر بوجود میآورد تغییر دادند و نام «یک خانواده محترم» را روی فیلم گذاشتند.»
«رجانیوز» که علاقه وافری به قلب واقعیت دارد، در یادداشتاش پیرامون فیلم نوشته بود: «این فیلم بیشتر در هواداری از بعثیهاست تا رزمندگان ایرانی و آنچه که از فتح خرمشهر به مخاطب (بخوانید مخاطب اروپایی) نشان میدهد، التماس تعدادی عراقی مجروح و یک عراقی دو نیم شده به سربازان خشمگین ایرانی است!» اشاره نویسنده این یادداشت به تصاویر مستندی از جنگ در فیلم است که فتح خرمشهر را نشان میدهد. در این تصاویر تعدادی سرباز عراقی از سنگر خارج میشوند و خود را تسلیم سربازان ایرانی میکنند. سربازان عراقی با در دست داشتن تمثال امام حسین و با تاکید بر مسلمان بودنشان از سربازان ایرانی امان میخواهند که اتفاقاً رزمندهای که در کادر دیده میشود به بقیه تاکید میکند که با عراقیها بدرفتاری نکنند. پس از آن یک رزمنده ایرانی را نشان میدهد که نیمی از بدنش بر اثر برخورد خمپاره از بین رفته و در حال شهادت است و گزارشگر بعد از پی بردن به اینکه این رزمنده ایرانی است شهادتش را تبریک میگوید. منتقدان فیلم سعی دارند جعفر (برادر ناتنی آرش) که هرگز برادر شهیدش را ندیده و حامد (پسر جعفر) که حتی آدرس قبر عموی شهیدش را بلد نیست به عنوان خانواده شهید معرفی کنند در حالی که بخشی نگاهی دیگر دارد. او سعی کرده موجسواران را از خانواده شهدا جدا کند. تاکید وی بر شخصیت مادر شهید که در سراسر فیلم در مقابل فساد مالی و زرق و برق دنیا ایستاده و ورود ثروت نامشروع را به خانهاش ممنوع میکند، نشان میدهد که همهی تلاشش در جدا کردن این دو طیف است. شخصیت اصلی داستان چهرهای مغموم در سراسر فیلم تا سکانس آخر دارد که پس از تصمیم بر ماندن در وطن و همراه شدن با جمعیت معترض به سوی آزادی، بشاش و پرامید میشود و در نهایت انعکاس نور سبز در عینک آرش به عنوان آخرین تصویر، شاید نشانی از امید به آینده و جنبش سبز باشد. به نظر میرسد دلیل این همه فشار رسانههای اصولگرا و حمایت از منع اکران فیلم نیز در همین نشانهگذاریها است؛ نشانههایی که کار دست عوامل «یک خانواده محترم» داده است. نه توهین به خانواده شهدا و نه سیاهنمایی، مشکل فیلم نیست؛ واهمه حکومت و رسانههای اقتدارگرا از روایت بخشی از واقعیت جامعه ایرانی از نگاه مسعود بخشی است.