در اکتبر ۱۹۷۹، رئیسجمهور دیکتاتور کرهجنوبی، پارک چونگ هی، ترور شد. اگرچه این ترور در ابتدا امید به تغییر و گذار به دموکراسی را زنده کرد، اما در نهایت سرآغاز یک دههی خونین و پرتلاطم برای کرهجنوبی شد. پس از این واقعه، چوی کیو-ها بهعنوان رئیسجمهور موقت انتخاب شد، اما چان دو هوان پس از کودتای نظامی، ابتدا چوی کیو-ها را کنار زد و در سال ۱۹۸۱ رسماً بهعنوان رئیسجمهور کرهجنوبی بر سر کار آمد. او تا سال ۱۹۸۸ قدرت را در دست داشت. دوران حکومت او با سرکوب شدید معترضان و نقض گستردهی حقوق بشر همراه بود. در واکنش به افزایش فشارهای حکومتی، دانشجویان و جوانان علیه حکومت نظامی به خیابانها آمدند. موج اعتراضات در ۱۵ می ۱۹۸۰ آغاز شد، زمانی که بیش از ۱۰۰ هزار دانشجو و شهروند کرهای در مقابل ایستگاه سئول تجمع کردند. این اعتراضات بهسرعت به دیگر شهرهای کره گسترش یافت و حتی جزیرهی ججو، که معمولاً از نظر سیاسی آرام بود، نیز تحت تأثیر قرار گرفت. گزارشها حاکی از آن است که این اعتراضات باعث تعطیلی دانشگاهها و درگیریهای گسترده شد. بااینحال، هیچکجا بهاندازهی گوانگجو شاهد خشونت و خونریزی نبود. یکی از مهمترین عوامل تشدید اعتراضات در این شهر، دستگیری یکی از چهرههای سیاسی گوانگجو در ۱۵ می ۱۹۸۰ بود. مردم، بهویژه دانشجویان، با دیدن سرکوب خشونتآمیز حکومت، با شور و هیجان بیشتری به اعتراضات ادامه دادند. در ۱۸ می، دانشجویان دانشگاه ملی چونام با نیروهای گارد ملی درگیر شدند. این درگیریها به کشته و بازداشت شمار زیادی از معترضان انجامید. حکومت کرهجنوبی که روابط نزدیکی با کشورهای غربی داشت، ناچار بود نشان دهد که به حقوق بشر پایبند است و برای این کار، سرکوب خونین معترضان را از نگاه محافل بینالمللی پنهان میکرد. فیلم راننده تاکسی دقیقاً به همین موضوع میپردازد و نشان میدهد که چگونه دولت تلاش داشت این حقیقت تلخ را از چشم جهانیان دور نگه دارد.
فیلم راننده تاکسی یکی از شاخصترین آثار سینمای کره جنوبی است که با روایتی انسانی و عاطفی، یکی از تلخترین وقایع این کشور را بازتاب میدهد: قیام گوانگجو در سال ۱۹۸۰. جانگ هون، کارگردان فیلم، با مهارت، عناصر درام اجتماعی و روایت تاریخی را در قالب داستانی پرکشش ترکیب کرده و اثری تأثیرگذار دربارهی فداکاری، وجدان بیدار و مسئولیت انسانی خلق کرده است. سونگ کانگ-هو، از برجستهترین بازیگران کرهای، با اجرای بینظیر خود در نقش راننده تاکسی، بُعد احساسی و واقعگرایانهی فیلم را تقویت کرده و تماشاگر را درگیر سفر پرمخاطرهی شخصیتش میکند. این فیلم نهتنها از نظر احساسی و روایی تأثیرگذار است، بلکه از منظر تاریخی و سیاسی نیز روایتی قدرتمند از سرکوب، مقاومت، و نقش رسانهها در افشای حقیقت ارائه میدهد.
سفر یک راننده به قلب حقیقت
فیلم راننده تاکسی از نگاه کیم مان-سوب، یک رانندهی تاکسی معمولی در سئول روایت میشود؛ مردی که درگیر مشکلات مالی روزمره است و برای تأمین هزینههای زندگی تقلا میکند. او بهطور تصادفی با یورگن هینتسپتر، روزنامهنگار آلمانی، آشنا میشود؛ کسی که از طریق فعالان سیاسی مخالف دولت، از سرکوب خونین معترضان در گوانگجو باخبر شده و قصد دارد برای پوشش اعتراضات مردمی به این شهر سفر کند. کیم که از واقعیت بیخبر است، این سفر را فرصتی برای کسب درآمد میداند، اما ناخواسته خود را در میانهی یکی از بزرگترین بحرانهای سیاسی دوران مییابد. کیم مان-سوب که ابتدا تنها برای کسب درآمد مسافر خارجیاش را به گوانگجو میبرد، در مواجهه با سرکوب خشونتآمیز حکومت، دچار تحولی عمیق میشود. او از یک رانندهی بیخبر و بیتفاوت، به فردی آگاه و مسئولیتپذیر بدل میشود؛ سفری که بازتابی از بیداری تدریجی مردم عادی در برابر استبداد است. کیم مان-سوب نماد قهرمانی نوین است؛ قهرمانی که برخلاف اسطورهها، نه قدرتی فرازمینی دارد و نه رسالتی از پیش تعیینشده. او یک شهروند معمولی است که در لحظهای سرنوشتساز، تصمیم میگیرد در برابر ظلم سکوت نکند.
کیم، نمایندهی قشر کارگری است که فشارهای اقتصادی او را چنان درگیر معیشت کرده که فرصتی برای توجه به مسائل اجتماعی ندارد. در مقابل، یورگن هینتسپتر، خبرنگاری متعهد است که افشای حقیقت را رسالت خود میداند. این تقابل، نمادی از شکاف عمیق میان شهروندانی است که درگیر زندگی روزمرهاند و آنهایی که از حقیقت سرکوب آگاهند و تلاش میکنند آن را آشکار سازند. بااینحال، کیم در مواجهه با خشونت بیرحمانهی حکومت، دچار تحولی عمیق میشود و از فردی بیتفاوت به انسانی مسئولیتپذیر تغییر میکند. این تحول فردی، بازتابی از مسیری است که بسیاری از مردم در مواجهه با استبداد طی میکنند؛ مسیری از بیخبری به بیداری. سونگ کانگ-هو، که همواره در ایفای نقشهای پیچیده و چندلایه درخشان بوده، در این فیلم نیز با اجرای بینقص خود، عمق شخصیت کیم را بهخوبی به تصویر میکشد. او که در ابتدا تنها یک رانندهی ساده و بیتفاوت است، در مسیر این سفر پرخطر، به فردی آگاه و فداکار تبدیل میشود؛ کسی که در نهایت نهتنها برای نجات جان خبرنگار، بلکه برای افشای حقیقت، جان خود را به خطر میاندازد. سونگ کانگ-هو این تغییرات احساسی را با چنان ظرافت و باورپذیری به تصویر میکشد که تماشاگر را بهطور کامل با تحول درونی شخصیت همراه میسازد.
روایت بیپرده از تاریخ
جانگ هون با روایتی تلخ و تکاندهنده، وقایع قیام گوانگجو را بدون اغراق، اما با واقعگرایی کمنظیری به تصویر کشیده است. نمایش واقعگرایانهی وحشیگری نیروهای نظامی و ترس مردم عادی که با شجاعتی تلخ در برابر گلولهها مقاومت میکنند، این فیلم را به یکی از تأثیرگذارترین آثار سیاسی سینمای کره تبدیل کرده است. سکانسهای تعقیب، تیراندازی و کشتار خیابانی، تنشی نفسگیر ایجاد میکنند و فضای تاریخی فیلم را واقعگرایانه بازمینمایند. جانگ هون با بهرهگیری از نماهای بسته برای نمایش احساسات شخصیتها و نماهای باز برای به تصویر کشیدن شهر غرق در خون گوانگجو، تأثیری بصری عمیق و فراموشنشدنی خلق میکند. موسیقی فیلم نیز با ترکیب هوشمندانهی ملودیهای آرام و احساسی با لحظات پرتنش، به تقویت ابعاد انسانی و عاطفی داستان کمک میکند.
رژیمهای سرکوبگر در برابر اعتراضات مردمی، پیش و بیش از هر چیز، به سرکوب و سانسور متوسل میشوند. کنترل جریان اطلاعات، یکی از اصلیترین ابزارهای آنها برای حفظ قدرت است. دولت وقت کرهجنوبی نیز از همین روش استفاده کرد و با اعمال محدودیتهای شدید بر رسانههای داخلی، تلاش داشت تصویری تحریفشده از اعتراضات ارائه دهد. سانسور به شکلی سیستماتیک و همهجانبه اجرا شد؛ روزنامهنگاران داخلی تحت فشار قرار گرفتند، گزارشهای مستقل حذف شدند، و تنها روایتی که از طریق رسانههای رسمی منتشر میشد، همان دیدگاه حکومت بود که اعتراضات را اغتشاشاتی جزئی و پراکنده جلوه میداد. در چنین فضایی، نقش رسانههای خارجی و مستقل پررنگتر میشود. حضور یک خبرنگار خارجی در فیلم، نهتنها اهمیت روزنامهنگاری آزاد را در مبارزه با دیکتاتوری برجسته میسازد، بلکه نشان میدهد که در جوامعی که آزادی بیان سرکوب میشود، حقیقت تنها از مسیر رسانههای مستقل میتواند به گوش جهانیان برسد. حکومتهای استبدادی بهخوبی از خطر انتشار واقعیت آگاهاند، به همین دلیل تلاش میکنند با مسدودسازی منابع خبری، دستگیری روزنامهنگاران مستقل و حتی ایجاد پروپاگاندای گسترده، روایت مسلط خود را به افکار عمومی تحمیل کنند. پیام فیلم روشن و بیپرده است: در دنیایی که سانسور و تحریف واقعیت ابزارهای اصلی سرکوب شدهاند، انتشار حقیقت، اگرچه بهای سنگینی دارد، اما تنها راه مقابله با استبداد است. مقاومت در برابر سانسور، تنها به یک کنش رسانهای محدود نمیشود، بلکه به یک مبارزه مداوم برای حفظ آزادی بیان و جلوگیری از حذف واقعیت تبدیل میشود.
قیام ۱۸ می گوانگجو تأثیری عمیق و ماندگار بر جامعهی کره گذاشت، بهطوری که بر جنبشهای اعتراضی بعدی نیز تأثیر گذاشت. این قیام در ادبیات، سینما و موسیقی کره بازتاب گستردهای یافت. هان کانگ، نویسندهی سرشناس کرهای و خالق رمان تحسینشدهی «گیاهخوار»، در کتاب «اعمال انسانی» حس و حال روزهای ملتهب گوانگجو و سرکوب خشونتآمیز معترضان را به تصویر کشیده است. هان کانگ، که زادهی گوانگجو است، در این کتاب ادای دینی عمیق به مردم شهرش داشته است. علاوه بر ادبیات، سینما و هنر کره نیز بارها به این قیام پرداختهاند. فیلمهای «راننده تاکسی» و «۱۸ می» از برجستهترین آثاری هستند که با روایتی واقعگرایانه، گوشهای از آن دوران پرآشوب را به تصویر کشیدهاند.
اثری سیاسی و بیدارگر
راننده تاکسی، مانند بسیاری از فیلمهای سیاسی، از درام بهعنوان بستر اصلی روایت خود بهره میبرد. این فیلم، نخست، واقعیت را بازنمایی میکند و سپس پیام خود را منتقل میسازد؛ و در هر دو مأموریت، موفق ظاهر شده است. این فیلم، یادآوریای در برابر فراموشی است تا نسل جدید کره جنوبی بداند که دموکراسی در کشورش چه مسیر دشواری را پیموده و چگونه دیکتاتوری، در هر لحظه، امکان بروز دارد. راننده تاکسی اثری سیاسی و بیدارگر است که بر نقش مردم عادی در تغییرات اجتماعی تأکید دارد. فیلم نشان میدهد که حتی افراد بهظاهر کوچک و بیقدرت، اگر به آگاهی برسند، میتوانند در برابر استبداد ایستادگی کنند. از این منظر، راننده تاکسی تنها ادای احترامی به قیام گوانگجو نیست، بلکه دعوتی جهانی برای دفاع از آزادی و حقیقت است. راننده تاکسی تجربهای احساسی و تکاندهنده است که با روایتی انسانی، بازیهای درخشان و کارگردانی هوشمندانه، مخاطب را به قلب یکی از مهمترین رویدادهای معاصر کره جنوبی میکشاند. فیلم نشان میدهد که وجدان بیدار و شهامت فردی، نیرویی است که میتواند حقیقتهای سرکوبشده را آشکار سازد.
راننده تاکسی فراتر از بازگویی تاریخ کره جنوبی، تصویری جهانی از سرکوب سیاسی و قدرت رسانهها ارائه میدهد. در جهانی که حکومتهای مستبد همچنان تلاش میکنند روایتهای رسمی خود را به افکار عمومی تحمیل کنند، این فیلم یادآور نقش بیبدیل حقیقتگویی و مقاومت در برابر سانسور است.