دختران درخشان بیش از یک داستان موش و گربه است. سازندگان این اثر تلاش دارند تا چگونگی خشونت و آسیب را به تصویر بکشند و اینکه واقعیت چطور میتواند این چنین از هم بپاشد.
سیاست، عشق و نوستالژی
پیرامون باریا
بعد از دیدن باریا دوازدهمین ساخته ی جوزپه ترناتوره به خوبی می توان فهمید که جشنواره ونیز بیست سال انتظار چگونه اکران ایتالیایی را می کشیدست. شاید اولین جمله ای که بعد از دیدن این فیلم به ذهن مخاطب می رسد این باشد، جهت گیری های سیاسی ریشه در کودکی دارد . باریا داستان سه نسل ایتالیایی است. سه نسلی که پی در پی طعم استبداد ، فقر و جنگ را چشید و به بلوغ سیاسی رسید. روایتی است از آرزوی رهایی، رستگاری و آرمانخواهی و سرشار ازعشق به زندگی است و قطعا باریا شخصی ترین ساخته جوزپه تونتارو است. فیلم با نگاهی هجوآمیز به بازخوانی سریع و گذرای دورههای مهم تاریخ سیاسی معاصر ایتالیا از دوران فاشیسم تا به روزگار جمهوری خواههان میپردازد و تلاش نه چندان هدفمند و آگاهانهی مردم آن سرزمین برای به استقلال رسیدن و تشکیل یک جامعه مدنی را به تصویر میکشد.
باریا نام شهری کوچک در منطقه سیسیل و زادگاه کارگردان است. فیلم از بازی کودکان در خیابان آغاز می شود. کودکی (که بعد تر درجریان فیلم مشخص می شود پیترو پسر شخصیت اصلی داستان است) در جریان شرط بندی ترغیب می شود در زمان کوتاهی سیگاری را برای یکنفر بخرد و با دویدن او در خیابان های شهر آغاز می شود و در نهایت این دویدن به پرواز ختم می شود. پروازی که سرآغاز مرور زندگی سه نسل باریا است.
تورناتوره در تمام مدت 155 دقیقه فیلم خود تلاش می کند که تاریخ معاصر ایتالیا را از دیدگاه خود و بدون اغراق به نمایش در آورد. داستانی که برای شخصیت محوری داستان سراسر ناکامی است. پپینو شخصیت محوری داستان، کودکی روستایی است که در فقر مطلق زندگی می کند و البته با آنچه خالق اثر به نمایش درآورده نزدیک به هشتاد درصد مردم آن شهر در فقر به سر می برند. فقری که نتیجه عملکرد دولت فاشیستی موسیلینی است. در فصل اول داستان او زیرکانه به خلق روایاتی از نوع عملکرد دولت موسیلینی می پردازد. در سکانس مدرسه وقتی همه دانش آموزان یک صدا شعری در تمجید از رهبر می خوانند و پپینو کلاس را همراهی نمیکند. این سکوت چندین علت را به دنبال دارد ابتدا از مکالمه این نکته را دریافت می کنیم که علت عدم همراهی او نداشتن کتاب درسی است . کتاب درسی که در سکانس های بعدی میبینیم که توسط بزها در هنگام چوپانی پپینو خورده شده. دلیل دوم اما مسلط نبودن پپینو به زبان ایتالیایی است که کارگردان در چند نقطه دیگر روی این نکته تاکید می کند (ایتالیا دارای زبان های متفاوت بوده و هست. در مناطق مختلف ایتالیا زبان های مختلفی رایج است و یکی از بزرگترین تلاش های حکومت موسیلنی در راستای همسان سازی زبان بوده) و اما از نظر نگارنده این سکوت شروع مبارزات پپینو با استبداد است.
در فصول بعدی پپینو در موقعیت های مختلف زندگی قرار می گیرد و رشد و بلوغ او را می توان دید و در نوع عملکردش احساس کرد. پپینوی عاشق پیشه و داستان ازدواجش ، پپینوی پدر، پپینوی سیاستمدار و… این ها همه و همه حلقه های تو در توی داستان پر ماجرای راوی است . آنچه باعث می شود مخاطب مدت زمان طولانی فیلم را حس نکند استفاده از همین داستان های کوتاه و زنجیر وار وپرداخت آمیخته به طنز آنها در داستان است. طنزی آمیخته با تلخیِ واقعیت زندگی. خلق فضای طنز در غم پنهانی که در سراسر داستان موج میزند برای تلطیف موقعیت کار بسیار پیچیده ای است که تورناتوره به خوبی از پس آن برآمده. شخصیت مرد سوسیس فروش، محاورات داخل سالن سینما، مرد دلار فروش، نقاشی های کلیسا، گاوی که پپینو در فصل کودکی و جوانی از آن کسب درآمد می کند (به عنوان نماد سرمایه داری) همه تلاش های خالق اثر در راستای تلطیف فضا است.
تورناتوره در طول داستان تلاش میکند تا با آوردن اسامی تاثیرگذاران ایتالیایی به نوعی ادای دین کرده باشد. وقتی پپینو در نامه خودش می نویسد که در فرانسه به دیدن فیلمی از فلینی رفته یا زمانی که پپینوی جوان دوست دارد مدل مویش شبیه به رودلف والنتینو بازیگر ایتالیلیی الاصل و شهیر هالیوود در دهه بیست باشد.
پپینو می خواهد دنیا را دگرگون کند و سیر داستان و در نهایت دیالوگ های پر حسرتش در فصل پایانی با پسرش با این جمله که «میخواهیم دنیا را در آغوش بگیریم ولی دستهایمان برای این کارخیلی کوچک است» نقطه ی پایانی است یا خط بطلانی که تورناتوره با نگاه آمیخته از نقدش بر فعالیت های یک عمر کاراکتر اصلی داستان می کشد.
در جریان سرکوب مخالفان به دست پلیسِ ضد کمونیست، یک دانشجوی دانشگاه ملی سئول زیر شکنجه کشته میشود. با نشر این خبر به رسانههای کره جنوبی که در آن روزها فضای سیاسیاش بعد از سرکوب شدید «قیام گوانچو» زیرزمینی شده بود دوباره ملتهب شد.
سفر در زمان اگرچه دستمایه فیلمها و سریالهای زیادی بوده است اما نوع نگاه و فلسفه درونِ داستان «تاریکی» آن را از دیگر آثار متمایز میکند. آثار مشابه عموما به دنبال نگاهی سطحی با دستمایه طنز هستند که مخاطب را نهایتا در این رویا میبرد که چه خوب بود اگر میتوانستیم حال و آینده را با یک دستکاری در گذشته متحول کنیم.
به طور معمول بحران در روابط از یک حادثه ساده آغاز میشود آنجا که سالها تردید زوجها روی هم تلمبار شده و به دنبال یک جرقه برای ظهور است و وقتی اولین تکه آن به راه میافتد بهمنی بزرگ منجر به فروپاشی همه ساختهها ميشود. فیلم فورس ماژور اثر روبن اوستلوندِ سوئدی چنین روایتی است. در قالبی دراماتیک به زوایای پنهان یک رابطه زناشویی میپردازد.