پرزیدنت آغاز دوره چهارم زندگی هنری مخملباف

نقدی بر استبداد و تحول قدرت در سینما

۲۰ اسفند ۱۳۹۳

علی فاتحی

فیلم پرزیدنت ساخته محسن مخملباف، داستان رئیس‌جمهور یک کشور خیالی را روایت می‌کند که پس از سقوط حکومتش به میان مردم عادی پناه می‌برد. مخملباف در این اثر به تحلیل روان‌شناختی دیکتاتورها و پیامدهای انقلاب‌ها پرداخته و تأکید می‌کند که سقوط یک دیکتاتور ممکن است تنها جای یک مستبد را با دیگری عوض کند. این فیلم با نمادپردازی و روایت فلسفی، پرسشی اساسی را مطرح می‌کند: آیا جامعه می‌تواند از چرخه خشونت و انتقام خارج شود و به سوی آشتی حرکت کند؟

فیلم پرزیدنت به کارگردانی محسن مخملباف، یکی از آثار برجسته سینمای سیاسی و اجتماعی معاصر است که در سال ۲۰۱۴ ساخته شد. این فیلم که در کشور گرجستان فیلم‌برداری شده، تصویری تاثیرگذار از سقوط یک دیکتاتور و مسیر تحول شخصیتی او ارائه می‌دهد. مخملباف در این اثر، که با زبان سینمایی قوی و دیدگاهی انسانی ساخته شده است، به بررسی ماهیت قدرت، انقلاب و پیامدهای آن بر انسان‌ها می‌پردازد.

خلاصه داستان
فیلم روایتگر داستان رئیس‌جمهور یک کشور خیالی است که پس از وقوع یک کودتا، حکومت خودکامه‌اش سقوط می‌کند. او که تا پیش از این، با دیکتاتوری بر مردمش حکومت می‌کرد، ناگهان خود را در میان همان مردمی می‌یابد که روزگاری بر آنان ستم روا می‌داشت. او همراه با نوه خردسالش، در تلاش برای فرار از کشور، مجبور می‌شود با تغییر چهره و هویت، در میان مردم عادی زندگی کند. در این مسیر، او به تدریج با رنج و سختی‌هایی که مردم در دوران حکومتش متحمل شده‌اند، مواجه می‌شود و چهره‌ای انسانی‌تر از خود را کشف می‌کند.

تحلیل مضمون و پیام فیلم
فیلم پرزیدنت با نگاهی نمادین و کنایه‌آمیز، به بررسی ماهیت استبداد و پیامدهای سقوط حکومت‌های دیکتاتوری می‌پردازد. محسن مخملباف در این اثر، برخلاف بسیاری از فیلم‌های سیاسی که سقوط یک رژیم را به پیروزی آزادی تعبیر می‌کنند، پیچیدگی‌های روان‌شناختی و اجتماعی چنین تغییراتی را به تصویر می‌کشد. او به‌جای ارائه یک روایت ساده و کلیشه‌ای از انقلاب، به عمق تحولات پس از فروپاشی قدرت می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه یک دیکتاتور، در لحظه از دست دادن قدرت، از چهره‌ای هیبت‌انگیز به فردی شکننده و آسیب‌پذیر تبدیل می‌شود. یکی از نکات برجسته فیلم، تأکید بر چرخه خشونت و سرکوب است. مخملباف هشدار می‌دهد که سقوط یک دیکتاتور، لزوماً به معنای آغاز آزادی و عدالت نیست، بلکه اگر تغییرات اجتماعی بدون آگاهی و شناخت کافی رخ دهند، خشونت و استبداد با شکلی تازه بازتولید خواهد شد. تاریخ نشان داده است که در بسیاری از موارد، پس از سرنگونی یک حکومت دیکتاتوری، نظام‌های جدیدی روی کار می‌آیند که همان ساختارهای سرکوبگرانه را با چهره‌ای متفاوت ادامه می‌دهند. فیلم این مفهوم را به‌خوبی از طریق سرنوشت رئیس‌جمهور به نمایش می‌گذارد: او که زمانی نماد قدرت مطلق بود، در مسیر فرار از کشور، در برابر همان مردمی قرار می‌گیرد که روزگاری تحت سلطه‌اش بودند. اما خشمی که مردم از سرکوب گذشته دارند، به‌جای آنکه به آگاهی تبدیل شود، دوباره به خشونتی کور بدل می‌گردد. این نگاه، تجربه زیسته‌ی خود مخملباف را نیز منعکس می‌کند. او که از انقلابیون ایران در سال ۱۳۵۷ بود، به‌مرور دریافت که انقلاب‌ها، بدون تغییر بنیادین در نگرش‌ها، صرفاً چهره‌های مستبد را عوض می‌کنند، نه ماهیت سرکوب را. این واقعیت، جوهره‌ی فیلم پرزیدنت را شکل می‌دهد: نقدی بر این تصور که با سرنگونی یک فرد، جامعه به آزادی می‌رسد، در حالی که ساختارهای قدرت، در غیاب آگاهی و مسئولیت‌پذیری جمعی، همچنان به حیات خود ادامه می‌دهند.

فیلم پرزیدنت سرشار از نمادهایی است که مفاهیم عمیق‌تری را منتقل می‌کنند. یکی از برجسته‌ترین این نمادها، شخصیت نوه‌ی رئیس‌جمهور است. او تنها وارث دیکتاتور است که از ابتدا تا انتهای فیلم، همراه او در مسیر فرار حضور دارد. این کودک، نه‌تنها یادگار گذشته‌ی استبداد است، بلکه به‌نوعی نشان‌دهنده‌ی امکان بازتولید همان دیکتاتوری در آینده نیز محسوب می‌شود. یکی از صحنه‌های کلیدی فیلم، لحظه‌ای است که این کودک با یک تلفن، چراغ‌های شهر را خاموش و روشن می‌کند. این صحنه،ا به شکلی نمادین بازتولید خودکامگی را به نمایش می‌گذارد. از دیگر نمادهای مهم فیلم، تضاد بین گذشته و حال رئیس‌جمهور است. او که زمانی کاخی باشکوه داشت و بر سرنوشت هزاران انسان حکومت می‌کرد، اکنون برای زنده ماندن ناچار است با لباس مبدل در میان همان مردمی که روزی به او وفادار بودند، پنهان شود. این تحول، در کنار نمایش شورش‌های مردمی، نشان‌دهنده‌ی ناپایداری قدرت مطلق و شکنندگی حکومت‌های استبدادی است. اما در عین حال، فیلم این پرسش را مطرح می‌کند که آیا این سقوط به معنای تغییر واقعی است، یا صرفاً بازتولید همان الگوی سرکوب، این بار توسط گروهی دیگر؟

یکی دیگر از لایه‌های فیلم، بررسی رابطه‌ی میان قدرت و مسئولیت است. رئیس‌جمهور که در اوج قدرت، هیچ توجهی به سرنوشت مردم نداشت، حالا در موقعیتی قرار گرفته که ناچار است به جای صدور فرمان، برای زنده ماندن به دیگران التماس کند. این تحول، تنها یک سقوط فردی نیست، بلکه تمثیلی از سرنوشت بسیاری از رهبران مستبد در تاریخ است که پس از سال‌ها حکومت، در لحظه‌ی سقوط، با همان بی‌رحمی‌ای که خود به کار گرفته بودند، مواجه می‌شوند. اما نکته‌ی مهم‌تر فیلم این است که به‌جای تأکید بر مجازات یک فرد، به عواقب اجتماعی استبداد می‌پردازد: جامعه‌ای که سال‌ها در سرکوب زیسته، چگونه می‌تواند راهی برای خروج از چرخه‌ی خشونت بیابد؟

بازیگری و کارگردانی
درخشش میشا گومیاشویلی در نقش رئیس‌جمهور، یکی از نقاط قوت فیلم است. او توانسته است طیف گسترده‌ای از احساسات را به نمایش بگذارد، از اقتدار و بی‌رحمی در آغاز فیلم تا وحشت و درماندگی در مواجهه با سرنوشت نامعلوم خود. نوه رئیس‌جمهور، که نقش او را دامینه آوانی بازی می‌کند، به عنوان همراه رئیس‌جمهور در این مسیر، نماد معصومیتی است که در میان خشونت و بی‌عدالتی گم شده است. مخملباف با سبک فیلم‌سازی خود، توانسته است تنش و اضطراب حاکم بر داستان را به خوبی به تصویر بکشد. فیلم با تصاویر پر زرق و برق از خیابان‌های یک کشور ناشناس آغاز می‌شود و در نهایت با تصاویری تیره و تار از همان کشور به پایان می‌رسد، که نمایانگر سقوط قدرت و تبعات خشونت است. فیلم‌برداری در لوکیشن‌های طبیعی، استفاده از نورپردازی‌های واقع‌گرایانه و تدوین حساب‌شده، فضایی تأثیرگذار و باورپذیر ایجاد کرده است که مخاطب را درگیر سرنوشت شخصیت‌ها می‌کند. پرزیدنت نه‌تنها یک درام سیاسی، بلکه تحلیلی فلسفی از قدرت و سقوط آن است. محسن مخملباف با بهره‌گیری از داستانی تأمل‌برانگیز، تماشاگر را به اندیشیدن درباره‌ی ماهیت قدرت و پیامدهای آن دعوت می‌کند. این فیلم اثری هشداردهنده درباره‌ی چرخه‌های خشونت و انتقام است و پرسشی بنیادی را مطرح می‌کند: آیا جامعه پس از سقوط یک دیکتاتور می‌تواند به سوی صلح و آشتی حرکت کند، یا همچنان در دام انتقام و خشونت گرفتار خواهد ماند؟

فیلم بر این نکته تاکید دارد که استبداد تنها با دستیابی جامعه به بلوغ فکری و آگاهی اجتماعی به پایان می‌رسد. در غیر این صورت، همان‌طور که فیلم نشان می‌دهد، کودکی که امروز قربانی خشونت است، فردا می‌تواند خود به عامل سرکوبی جدید تبدیل شود. مخملباف در این اثر، با زبانی کنایه‌آمیز و روایتی تلخ، مخاطب را به تفکر درباره‌ی مسئولیت فردی و جمعی در برابر آینده‌ی جامعه فرامی‌خواند. پرزیدنت گذار نافرجام از دیکتاتوری را با زبان سینما روایت می‌کند. این فیلم برخلاف بسیاری از آثار پیشین مخملباف، نشان از تغییر رویکرد هنری او دارد و می‌توان آن را سرآغاز دوره‌ای تازه در سینمای او دانست.

پرزیدنت یکی از مهم‌ترین آثار مخملباف در سال‌های اخیر است که همچنان جای بحث دارد و مخاطب را به بازاندیشی درباره‌ی چرخه‌های قدرت و خشونت وامی‌دارد.

مطالب دیگر
Shining Girls

قاتلی بر بال زمان: بررسی سریال دختران درخشان

«دختران درخشان» بیش از یک داستان معمایی درباره قاتلان سریالی است. سازندگان این سریال تلاش دارند تا پیچیدگی‌های تروما و تاثیرات آن بر زندگی شخصیت‌ها را به تصویر بکشند و نشان دهند که چگونه واقعیت می‌تواند در دنیای افراد از هم بپاشد. داستان حول شخصیت کربی می‌چرخد، زنی که پس

راننده تاکسی، راوی حقیقت در دل سرکوب و سانسور

«راننده تاکسی» فیلمی تاریخی و سیاسی است که به روایت قیام گوانگجو در سال ۱۹۸۰ می‌پردازد. این فیلم با نگاهی انسانی و واقع‌گرایانه، داستان مردی به نام کیم مان-سوب را دنبال می‌کند که در مواجهه با سرکوب و خشونت حکومتی، از فردی بی‌خبر به یک انسان مسئولیت‌پذیر تبدیل می‌شود. «راننده

۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید

فیلم «۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید»، تلاش دارد تا داستان سرکوب خشونت‌آمیز مخالفان در کره جنوبی را در دهه‌های ۱۹۸۰ به تصویر بکشد و نشان دهد چگونه جامعه‌ای تحت فشار، به دنبال عدالت و دموکراسی می‌جنگد. فیلم روایتگر مرگ یک دانشجوی دانشگاه سئول تحت شکنجه است که پس از انتشار

تاریکی جعبه سیاه شرودینگر

سفر در زمان، همواره یکی از موضوعات پرطرفدار در دنیای فیلم‌ها و سریال‌ها بوده است، اما «تاریکی» با نگاهی فلسفی و عمیق به این موضوع، آن را از سایر آثار متمایز می‌کند. برخلاف دیگر آثار مشابه که معمولاً با رویکردی سطحی و طنزآمیز به این مفهوم می‌پردازند، این سریال به‌طور