در دهه اخیر دستکم ۳۰۰ هزار کودک سرباز در بیش از ۳۰ درگیری جنگی حضور داشتهاند. ۲ میلیون کودک بر اثر جنگ از بین رفتهاند و ۶ میلیون نفر نیز برای همیشه ناتوان شدهاند. از ابتدای قرن بیستم تاکنون ۲۵۰ جنگ در جهان به وقوع پیوسته است و این جنگها بهطور قطع سلامت فردی و امنیت اجتماعی آنها را به خطر میاندازد. در آغاز هزاره سوم و از سال ۲۰۰۳ میلادی که ایالات متحده به عراق حمله کرد، ۳ میلیون انسان بیخانمان شدند که نیمی از آنها کودک بودند؛ از آغاز دوران جنگهای «بدون تلفات» و استفاده از سلاحهای دوربرد، باز هم کودکان قربانیان اصلی جنگها بودهاند.
وقتی محلات مسکونی شهرها یا روستاها جولانگاه جنگ و ترور و اشغال میشود، کودکان فشار سنگین آثار ناشی از جنگ را تحمل میکنند؛ آنها قربانیان خاموش جنگها هستند. با وجود اعلامیه جهانی حقوق کودک و تصویب دو پروتکل مؤثر بر آن برای دفاع از جان کودکان در مناطق جنگی و بهرغم همه فعالیتها و اقدامات باارزشی که در سالهای اخیر توسط افراد، جامعه مدنی، سازمانهای دولتی و مردمنهاد و سازمانهای بینالمللی صورت گرفته است، تنها در دهه گذشته دو میلیون کودک در مناطق و کشورهای درگیر جنگ کشته شدهاند، بیش از ۴ میلیون آواره و یک میلیون بیسرپرست برجای ماندهاند و بیش از ده میلیون دچار مشکلات روانی ناشی از آسیبهای مختلفی چون آدمربایی، زندان، تجاوز جنسی و دیدن مرگ فجیع اعضای خانواده شدهاند. جدای از این موارد، هماکنون صدها هزار کودک نیز بهعنوان جنگجو در ارتشهای دولتی یا گروههای شورشی سلاح بهدست دارند. حکومتهایی که در وضعیتی جنگی قرار میگیرند، بهتبع بیش از هر چیز به نیروی جنگی نیاز دارند. از همین منظر نیز در جوامع جوانتر و عموماً عقبافتادهتر، دولت درگیر با جنگ به ترویج قداست جنگ و تهییج کودکان برای حضور در جنگها میپردازد.
سینما و جنگ
در این میان سینما نقشی تعیینکننده دارد. نقش و جایگاه سینما بهعنوان ابزار تبلیغاتی دولتها جای بررسی دارد. سینمای جنگ در ایران یا همان سینمای دفاع مقدس با ورود اولین دوربینها به مناطق جنگی کار خود را آغاز کرد. اگرچه فیلمهایی همچون “باشو غریبه کوچک” آثار و تبعات سوء جنگ را نشان میداد و به همین دلیل هم با سانسور مواجه میشد، اما کمکم همانطور که جنگ ایران و عراق تقدیس میشد، این سینما نیز به سویی هدایت میشد که کودکان اسلحه بهدست محروم از کودکی به قدیسینی مبارز بدل شوند. همان نگاهی که از کودکی سیزدهساله چون حسین فهمیده قهرمان جنگ میساخت و کسی این سؤال را نمیپرسید که چرا کودکان را به جبهههای جنگ میفرستید؟
باشو غریبهای کوچک
باشو کودکی عرب است که دست روزگار او را به جنوب ایران، و از دل جنگ، به شمالیترین منطقه ایران میرساند؛ منطقهای که مردمانش چیز چندانی از واقعیتهای هولناک جنگ نمیدانند. باشو کودکی است که پا به دنیایی متفاوت میگذارد. او حتی در ابتدا خیال میکند که در ایران نیست، زیرا کسی زبانش را نمیفهمد. در واقع بهرام بیضایی در این فیلم وضعیت کودکان جنگزده را روایت میکند؛ کودکانی زخمخورده که به طرز ملموسی با دنیای پیرامون خود بیگانه شدهاند.
اگرچه باشو در فیلم بهرام بیضایی کودکی جنگزده است که مجبور به ترک دیار خود شده، اما این شخصیت حضور مستقیم و فیزیکی در میادین جنگی ندارد و داستان فیلم به موازات جنگ و در نقطهای دیگر از ایران میگذرد. اما بههرحال فیلم بیضایی اولین اثری است که تأثیرات جنگ را بر روی زندگی یک کودک به تصویر میکشد؛ که صد البته در همان دوران به مذاق فرهنگ رسمی خوش نیامد.
پایان کودکی
کمال تبریزی در سال ۱۳۷۲ فیلم «پایان کودکی» را ساخت. فیلمی که داستان پسربچهای را روایت میکند که در غیاب پدر، مجبور به دفاع از خانوادهاش در مقابل تهاجم عراقیها میشود. هیوا – قهرمان کودک فیلم تبریزی – به دلیل زندگی در شهری مرزی پا به میدان جنگ میگذارد و سیر اتفاقات داستان او را وادار میکند تا هیوا سربازی عراقی را از پا درآورد و داستان نیز بهگونهای روایت میشود که مخاطب از کشته شدن سرباز به دست کودک لذت میبرد.
آتش در خرمن
حاجی میری هم در سال ۱۳۶۹ فیلم «آتش در خرمن» را با موضوع مقاومت یک کودک جنوبی در مقابل عراقیها کارگردانی کرد. با آغاز جنگ ایران و عراق، طالب، ارباب روستای مالکیه، مقدمات را برای ورود ارتش عراق به خاک ایران فراهم میکند. او با شعار «امت واحد عربی» میکوشد مردم را به استقبال سربازان عراقی بفرستد. خاله طوبی با اطلاع از این موضوع به روستا میرود تا خواهرزادهاش رحمان را که چوپان گاومیشهای طالب است، به اهواز ببرد. روحانی روستا با طالب و عواملش در ستیز است. خاله طوبی و رحمان توسط سربازان دشمن اسیر میشوند. یکی از رعیتهای طالب به نام جاسب، که قصد کمک به خاله طوبی و رحمان را دارد، به اسارت سربازان عراقی درمیآید. روزی که رحمان گاومیشها را به چرا برده شاهد قتلعام گروهی از روستاییان به دست سربازان عراقی است. او با اسلحهای که بر پشت گاومیشی پنهان کرده، یک سرباز عراقی را از پا درمیآورد و از مهلکه میگریزد. سربازان ایرانی او را نجات میدهند. رحمان در کنار جاسب و رزمندگان بسیجی در آزادسازی زادگاهش شرکت میکند. این در مقام مقایسه با فیلم «پایان کودکی» پا را فراتر میگذارد. اگر هیوا در «پایان کودکی» سرباز عراقی را از پا درآورد، رحمانِ داستان حاجی میری به نیروهای نظامی ملحق میشود.
باید این نکته را در نظر داشت که هنر ابزاری برای ترویج زندگی سالم است، نه برای ترویج خشونت. نتیجه تحقیقات کمیته بینالمللی صلیب سرخ نشان میدهد کودکانی که در معرض هرگونه اعمال خشونت، بهویژه جنگ، بودهاند، خشونت را به سایر همنوعان خود نیز انتقال میدهند. از سوی دیگر، کودکانی که در معرض جنگ باشند، احساس همدلی هرگز در آنها شکل نمیگیرد و دچار بیاحساسی میشوند، چراکه کودکی که با خشم بزرگ میشود، همیشه میخواهد انتقام بگیرد.