گلشیفته، مرد عرب و فضای مجازی ایرانی

جنجال بر سر عکس گلشیفته و محمد سلطان الحبتور در فستیوال ابوظبی، بازتابی از نژادپرستی و نگاه مالکیت‌مدارانه به زنان در جامعه ایرانی

علی فاتحی

در اکتبر ۲۰۱۲، عکسی از گلشیفته فراهانی در کنار محمد سلطان الحبتور، یکی از چهره‌های برجسته دنیای مد، در فستیوال ابوظبی منتشر شد. این عکس باعث واکنش‌های تند و توهین‌آمیز در فضای مجازی شد، به‌ویژه از سوی کسانی که این تصویر را به اشتباه به هم‌خوابی با مرد عرب تعبیر کردند. این موضوع نه تنها انعکاس نژادپرستی در جامعه ایرانی است، بلکه به بحث مالکیت زنان و نگاه مردسالارانه در ایران نیز پرداخته می‌شود. در این فضای واکنش‌محور، مرد عرب که در عکس حضور داشت، به عنوان فردی شناخته می‌شود که نقشی برجسته در دنیای مد دارد و با این وجود، مواجهه با این تصویر نشان‌دهنده نگرش نژادپرستانه و تبعیض‌آمیز در برخی از بخش‌های جامعه ایرانی است.

سیزدهم اکتبر سال جاری، کمپانی «Jaeger-LeCoultre» در حاشیه فستیوال ابوظبی ضیافتی برگزار کرد که بسیاری از هنرمندان در آن حضور داشتند. بلافاصله پس از این مراسم و در پی انتشار عکسی از گلشیفته فراهانی در کنار یک مرد عرب، وب‌سایت‌های مختلف در فضای مجازی با تیترهایی چون “گلشیفته فراهانی در آغوش امیر عرب”، “گلشیفته این‌بار در آغوش یک عرب”، “جشنواره فیلم ضد ایرانی و گلشیفته فراهانی در بغل امیر عرب” جنجال آفریدند و واکنش تند عده‌ای از مخاطبان جامعه مجازی را نیز به همراه داشت. واکنشی تند و توهین‌آمیز بدون هیچ منطقی! و بدون لحظه‌ای درنگ. عبارات زیر تنها گوشه‌ای از نظرات بیشماری است که در زیر عکس اخیر گلشیفته فراهانی در فیسبوک گذاشته شده است: «خاک تو سرش، لیاقتش هم بیشتر از یه عرب نیست! حالم بهم خورد کثافت! تو اسطوره بودی…! تف تو روش! آخه چرا؟! برا پول درآوردن تویی که لخت شدی و پا روی هر چی اخلاقیات گذاشتی! هم‌خوابه شدن با یه عرب؟! هر کاری کردی و میشه یه جورایی نادیده گرفت ولی؟! رفته بغل عرب؟! تن ایرانی شریف است… نباید بره تو بغل این! وای برما، واقعا متاسفم» و انبوهی نظرات دیگر با همین خط و ربط… این نظرات آنقدر شگفت‌انگیز هستند که ارزش یک کار آکادمیک جامعه‌شناسی را دارد. بیشتر این افراد، عکس گرفتن گلشیفته با این عرب را به منزله هم‌خوابه‌گی با او تعبیر کرده‌اند!! مشخص نیست چگونه این افراد با دیدن این عکس به چنین نتیجه‌ای رسیده‌اند؟! باید از مخاطب پرسید چرا به خود اجازه می‌دهد در یک فریم قضاوت کند. چرا که اگر مخاطب سینما بودند، خوب می‌دانستند باید همه‌ی فریم‌ها را دید تا شاید بتوان قضاوت کرد. البته تولیدکنندگان این خبر نیز با تیتری که انتخاب کرده‌اند، در این موج نژادپرستی شریک‌اند.

مرد عرب کیست؟

اگر کمی با فضای فستیوال‌های سینمایی آشنا باشیم، این نکته را به خوبی در می‌یابیم که جز هنرمندان، کسی در فضای مربوط به عکس نمی‌تواند حضور داشته باشد. با یک نگاه کلی به عکس هم می‌توان دریافت که عکس، یک عکس یادگاری با یکی از علاقه‌مندان به سینما هم نیست. اما جست‌جویی کوتاه در وب‌سایت فستیوال ابوظبی مشخص می‌کند که مردِ عربی که در کنار گلشیفته در عکس حضور دارد، «محمد سلطان الحبتور» است. فرزند ارشد خانواده‌ی برجسته‌ی اماراتی که نقش مهمی در دنیای مد ایفا می‌کند. او موسس “هاوس آف گلامو” است. هاوس آف گلامو یک نام تجاری مد است که در امارات مستقر است. این برند را محمد سلطان الحبتور و تامارا القبانی، دو طراح مد در سال ۲۰۰۹ افتتاح کردند و در کوتاه زمانی به شهرت رسیدند.

مردسالاری و فرهنگ مالکیت زنان

یکی از نگاه‌های رایج به زنان، نگاه مالکیت‌مدارانه است. در این نوع نگاه، افراد جامعه بدون اینکه متوجه باشند، در مواجهه با زنان رفتاری بروز می‌دهند که نشان می‌دهد خود را مالک احساس می‌کنند. در جامعه امروز ایران، علی‌رغم تلاش یکصد ساله فعالان حقوق زن، همچنان افرادی هستند که زن را مایملک خود می‌دانند. این روند، از مالکیت زنان در خانه تا محله و شهر و کشور ادامه دارد. رفتاری که با غیرت پوشانده می‌شود و در ذیل آن هیچ ارزشی برای زن به عنوان انسانی مستقل و واقف به امور قائل نیست و در واقع زنان را موجوداتی کم‌خرد و نزدیک‌تر به خطا می‌داند که پیوسته باید مردان جامعه از آن مراقبت کنند. تفکری که نه تنها برای زن شعور قائل نیست، بلکه او را تنها وسیله ارضای نیاز شهوانی می‌داند. در واقع ریشه این نگاه و کنش روانی، خاص جوامع سنتی و مردسالار است؛ نگاهی مالکیت‌مدارانه که به دنبال خود برخوردی واکنشی، مبتنی بر احساسات ناشی از حس برتری مردانه به وجود می‌آورد. در این گونه جوامع، هرگونه تهدید که متوجه خدشه وارد کردن به حق مالکیت مرد نسبت به زنان باشد، با واکنشی تند پاسخ داده می‌شود. این نوع نگاه زن را در واقع مایملک مرد می‌داند و در بسیاری از موارد از حقوق انسانی‌اش محروم می‌کند. حق انسانی زن را مردان تعیین می‌کنند؛ چه بپوشند، چه کارهایی بکنند و یا چه کارهایی نکنند، حتی چگونه راه بروند و با چه لحن و تن‌صدایی صحبت کنند، با چه کسانی رابطه داشته باشند و… به همین دلیل هم هست که پس از انتشار عکس فرهادی و معادی و قبادی و دیگر سینماگران مرد در فستیوال‌های مختلف در کنار بازیگرانی چون آنجلینا جولی و مونیکا بلوچی، نه تنها واکنش منفی نشان نمی‌دهند، بلکه اسباب سربلندی خود را فراهم می‌بینند. همین نگاه باعث می‌شود که موفقیت‌های یک بازیگر زن ایرانی به چشم‌مان نمی‌آید و حضور پی‌درپی او در سینمای بین‌المللی را نمی‌بینیم.

نژادپرستی

«نژادپرستی نوع خاصی از تعصب است که بر مبنای استدلالات نادرست و عمومیت دادن برخی خصوصیات به گروهی از انسان‌ها، به گونه‌ای غیرقابل انعطاف، شکل می‌گیرد. تعصب از کلمه‌ی لاتین «پرجودیسم» که به معنای پیش‌داوری کردن پیش از روشن شدن حقایق است، ریشه می‌گیرد. هرگاه فردی اجازه دهد عقاید متعصبانه‌اش مانع از رشد و حرکت دیگری شود، تبعیض نژادی رخ داده‌است. و آنان که همه‌ی افراد یک نژاد را از برخی مشاغل خاص، مسکن، حقوق سیاسی، فرصت‌های تحصیلی یا تعاملات اجتماعی محروم می‌کنند، عاملان تبعیض نژادی هستند.» با توجه به تعریف متداول باید گفت نژادپرستی در جامعه ایرانی موج می‌زند و قابل انکار نیست و باید فکری به حال این غده متورم که جلوی دید را گرفته کرد. باید باور کنیم که ما ایرانی‌ها در مجموع هیچ تفاوتی با افغان‌ها، عرب‌ها، پاکستانی‌ها، قفقازی‌ها، هندی‌ها، آفریقایی‌ها، اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها و کلا هیچ انسانی در زمین نداریم. هیچ تفاوتی. در جوامع دیگر نژادپرستی رابطه مستقیم به سطح فرهنگ دارد، اما در ایران متفاوت است. در جامعه ایرانی، خیلی از افراد تحصیل‌کرده را می‌بینید که از اعراب متنفر هستند، حتی ایرانیان مذهبی که تنفرشان به اعراب را در قالب بغض و کینه از اهل سنت و بزرگان اهل سنت نشان می‌دهند. در جریان موضع امارات در مورد جزایر سه‌گانه، معترضان ایرانی در مقابل سفارت امارات کیک تولدی با ۳۵ شمع درست کرده بودند و شعار می‌دادند “امارات، کشورک، ۳۵ سالگی‌ات مبارک” از طرف ایران ۲۵۰۰ ساله. یا بسیار دیده‌ایم که بعضی از ایرانیان با نفرت نسبت به اعراب به ایرانی‌های دیگر می‌گویند که چرا به این کشورهای عربی مسافرت می‌کنید و پولتان را می‌برید آنجا خرج می‌کنید. ولی هیچ وقت کسی نمی‌گوید که چرا این همه ایرانی هر سال به مالزی، تایلند و ترکیه می‌روند و آنجا پول خرج می‌کنند. همه‌ی این‌ها نشان‌دهنده نگاه حقیرانه نسبت به اعراب است. اما وقتی این نوع واکنش در مورد اعراب در حکومت و مدل برخورد آن در روابط بین‌الملل دیده می‌شود، خبر از ریشه دواندن نژادپرستی در ارکان قدرت می‌دهد. وقتی در تعارضات منطقه‌ای با کشورهای عرب همسایه و مسئولان کشوری با چنین عباراتی اعلام موضع می‌کنند؛ “اصلا شما هم آدمید؟”، “توی امارات اصلا عددی هستی؟”، “اگر ایرانی‌ها کنار خلیج فارس فوت بکنند شما را باد می‌برد.”، “بحرین خاک ایران است”، “اربابانشان انگلیس، آمریکا و فرانسه به این‌ها خط می‌دهند”، “این‌ها که از خودشان اراده‌ای ندارند.”، “این‌ها اصلا کاره‌ای نیستند.”، نشان از نوع نگاه حقیرانه به اعراب و نگاهی از بالا به پایین می‌دهد که همان معنای نژادپرستی را دارد. این نوع نگاه به عرب‌ها ختم نمی‌شود و در مورد لرها، ترک‌ها، کردها، گیلانی‌ها هم صدق می‌کند. حتی می‌توان پا را از این هم جلوتر گذاشت. همین که در نگاه جامعه، ایران به دو بخش تهران و شهرستان تقسیم می‌شود، نشان از ریشه دواندن این نگاه دارد و به همین علت است که تیم‌های فوتبال خارج از تهران تبدیل به ارتش منطقه‌شان شده‌اند و قرار است تراکتورسازی از حیثیت ترک‌ها دفاع کند و ملوان از گیلانی‌ها و سپاهان از اصفهانی‌ها و بقیه تیم‌ها هم به همین منوال و از آن‌سو با همه موفقیت‌هایی که به دست می‌آورند، با دهن‌کجی رسانه مرکزی مواجه می‌شوند. اما در این جامعه کسی قربانی صرف نیست. در واقع خود قربانی هم عامل تبعیض نژادی است. کما اینکه عید سال گذشته یکی از مسئولان اصفهانی دستور جلوگیری از حضور افغان‌ها در یک پارک را صادر کرد و بسیاری نمونه‌های دیگر. وقتی با یک معضل اجتماعی روبه‌رو می‌شویم، راهکارهای بسیاری به ذهنمان می‌رسد، ولی شاید راه ساده‌تر فرافکنی باشد. در نهایت با همه شواهد، با پاک کردن صورت مسأله، به دنبال رفع مسئولیت هستیم که انگار خوبی‌ها از صدقه‌سر دولتی وجود ماست و بدی‌ها از دیگران. متناقض‌تر اینکه ما خود را مبدع منشور حقوق بشر می‌دانیم و به‌وسیله همان اقوام و ملیت‌های دیگر را تحقیر می‌کنیم.

ماده‌ی دو اعلامیه جهانی حقوق بشر

«همه انسان‌ها بی‌هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیده‌ی دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادی‌های مصرح در این «اعلامیه»ند. به علاوه، میان انسان‌ها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمرو قضائی و وضعیت بین‌المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیر خودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.»

مطالب دیگر

قاتلی بر بال زمان: بررسی سریال دختران درخشان

«دختران درخشان» بیش از یک داستان معمایی درباره قاتلان سریالی است. سازندگان این سریال تلاش دارند تا پیچیدگی‌های تروما و تاثیرات آن بر زندگی شخصیت‌ها را به تصویر بکشند و نشان دهند که چگونه واقعیت می‌تواند در دنیای افراد از هم بپاشد. داستان حول شخصیت کربی می‌چرخد، زنی که پس

راننده تاکسی، راوی حقیقت در دل سرکوب و سانسور

«راننده تاکسی» فیلمی تاریخی و سیاسی است که به روایت قیام گوانگجو در سال ۱۹۸۰ می‌پردازد. این فیلم با نگاهی انسانی و واقع‌گرایانه، داستان مردی به نام کیم مان-سوب را دنبال می‌کند که در مواجهه با سرکوب و خشونت حکومتی، از فردی بی‌خبر به یک انسان مسئولیت‌پذیر تبدیل می‌شود. «راننده

۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید

فیلم «۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید»، تلاش دارد تا داستان سرکوب خشونت‌آمیز مخالفان در کره جنوبی را در دهه‌های ۱۹۸۰ به تصویر بکشد و نشان دهد چگونه جامعه‌ای تحت فشار، به دنبال عدالت و دموکراسی می‌جنگد. فیلم روایتگر مرگ یک دانشجوی دانشگاه سئول تحت شکنجه است که پس از انتشار

تاریکی جعبه سیاه شرودینگر

سفر در زمان، همواره یکی از موضوعات پرطرفدار در دنیای فیلم‌ها و سریال‌ها بوده است، اما «تاریکی» با نگاهی فلسفی و عمیق به این موضوع، آن را از سایر آثار متمایز می‌کند. برخلاف دیگر آثار مشابه که معمولاً با رویکردی سطحی و طنزآمیز به این مفهوم می‌پردازند، این سریال به‌طور