آینده از یک بازی شروع می‌شود

از یک نشریه خانوادگی ساده تا شکل‌گیری آینده‌ای که هیچ‌کداممان نمی‌دانستیم

۱۷ بهمن ۱۳۹۳

علی فاتحی

همه‌چیز از یک ایده‌ی ساده شروع شد؛ نشریه خانوادگی! آن موقع هیچ‌کداممان نمی‌دانستیم که این بازی کوچک چطور آینده‌مان را شکل می‌دهد. نشریه‌ای که به نام «اوشا» شروع شد، در ابتدا تنها به ثبت لحظات خانوادگی و نوشتن درباره‌ موضوعاتی ساده مثل آشپزی و مهمانی‌ها پرداخته بود، اما به تدریج تبدیل به پروژه‌ای بزرگتر شد. ما هر ماه نشریه‌ای منتشر می‌کردیم و به نوعی شبکه اجتماعی فامیلی خودمان را داشتیم. این پروژه، بیش از هرچیز ما را با مفهوم کار تیمی آشنا کرد و یاد داد که چطور یک ایده‌ ساده می‌تواند به یک تجربه‌ی بزرگ تبدیل شود. و امروز، وقتی به آن روزها نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم که در حال ساختن آینده‌مان بودیم، بدون آنکه بدانیم.

همه‌چیز از یک ایده‌ی ساده شروع شد: یک نشریه خانوادگی! اما هیچ‌کداممان نمی‌دانستیم که این بازی کوچک، چگونه آینده‌ی ما را شکل خواهد داد. اواخر سال ۷۷ با بچه‌های فامیل تصمیم گرفتیم یک نشریه خانوادگی داشته باشیم. هرکداممان شوق عجیبی برای این کار داشتیم، گویی روزنامه‌نگاران حرفه‌ای بودیم که قرار است یک نشریه مهم را منتشر کنیم. بعد از کلی بحث و پیشنهاد، با یک هیئت تحریریه‌ی پنج‌نفره شروع کردیم و اسمش را هم «اوشا» گذاشتیم، یعنی خانه. واژه‌ی «اوشا» ریشه در زبان اوستایی دارد و در متون کهن با شکل «اوشیا» به معنای خانه یا محل سکونت به کار رفته است. این واژه همچنین شباهتی با «आश्रय» (āśraya) در زبان سانسکریت دارد که آن هم به معنای پناهگاه یا محل سکونت است. البته ما آن زمان نوجوان‌هایی بودیم که تازه داشتیم یاد می‌گرفتیم و این جزییات را بعدها فهمیدیم. آن موقع فقط می‌خواستیم اسم نشریه‌مان حس صمیمیت و تعلق داشته باشد، چیزی که به آن باور داشتیم. و شنیده بودیم که اوشا یعنی خانه.

در اوشا، از همه‌چیز می‌نوشتیم: اخبار فامیل، آشپزی، گذشته‌ی خانواده، مصاحبه با بزرگ‌ترها، شعر، طنز، سخنان حکیمانه و حتی تبلیغات! نشریه هر ماه منتشر می‌شد، با یک سرمقاله‌ی ویژه و چند بخش ثابت. گزارش‌های مهمانی‌ها و مسافرت‌های خانوادگی را با دقت می‌نوشتیم و حتی برای تولدها، ویژه‌نامه منتشر می‌کردیم. هر شماره، در واقع سندی از زندگی خانوادگی ما بود. همه می‌خواستند سهمی در آن داشته باشند، حتی اگر فقط یک پیام کوتاه برای بخش «سخنان حکیمانه» می‌فرستادند. اما اوشا فقط یک نشریه نبود، بلکه تبدیل به یک پروژه‌ی خانوادگی شد. از یک جایی به بعد، جدی‌تر از آنچه فکرش را می‌کردیم شد. حتی یک شرکت فامیلی هم داشتیم که اخبار، گزارش جلسات و وضعیت سود و زیانش را در اوشا منتشر می‌کردیم. صفحه‌ای برای آگهی داشتیم و هرکس که مهارتی داشت، آن را تبلیغ می‌کرد: از آشپزی گرفته تا نقاشی و طراحی. اوشا در حقیقت، شبکه‌ی اجتماعی فامیلی ما بود… اما روی کاغذ!

یک‌بار هم توقیف شدیم! ظاهراً مطلبی نوشته بودیم که به مذاق برخی از اعضای خانواده خوش نیامد. غوغایی به پا شد، جلساتی تشکیل شد، مشاجراتی رخ داد و بالاخره رأی بر این شد که نشریه ادامه پیدا کند، اما تحت نظارت! برایمان یک ناظر تعیین کردند که مطالب را قبل از انتشار بخواند و نظر دهد. ما هم با همه‌ی این محدودیت‌ها، کارمان را ادامه دادیم—البته گاهی با ترفندهایی برای دور زدن سانسور!

ما اهل نشستن نبودیم. نشریه، تئاتر، سرود… خلاصه یک واحد سمعی و بصری تمام‌عیار بودیم! در این مسیر یاد گرفتیم چطور کار تیمی کنیم، چطور یک پروژه‌ی مشترک را از صفر تا صد پیش ببریم، و از همه مهم‌تر، فهمیدیم به چه چیزهایی علاقه داریم. گاهی آینده از دل یک بازی ساده شکل می‌گیرد… و ما، بی‌آنکه بدانیم، در حال ساختن آینده‌ی خودمان بودیم.
پ.ن: ستون من در اوشا «ظَرایف‌الحکایات» نام داشت که با نام مستعار «ع. دردسر» می‌نوشتم. هنوز هم گاهی به آن نوشته‌ها برمی‌گردم و با لبخندی از سر نوستالژی، یاد روزهایی می‌افتم که زندگی را از خلال کلمات ثبت می‌کردیم.

مطالب دیگر

قاتلی بر بال زمان: بررسی سریال دختران درخشان

«دختران درخشان» بیش از یک داستان معمایی درباره قاتلان سریالی است. سازندگان این سریال تلاش دارند تا پیچیدگی‌های تروما و تاثیرات آن بر زندگی شخصیت‌ها را به تصویر بکشند و نشان دهند که چگونه واقعیت می‌تواند در دنیای افراد از هم بپاشد. داستان حول شخصیت کربی می‌چرخد، زنی که پس

راننده تاکسی، راوی حقیقت در دل سرکوب و سانسور

«راننده تاکسی» فیلمی تاریخی و سیاسی است که به روایت قیام گوانگجو در سال ۱۹۸۰ می‌پردازد. این فیلم با نگاهی انسانی و واقع‌گرایانه، داستان مردی به نام کیم مان-سوب را دنبال می‌کند که در مواجهه با سرکوب و خشونت حکومتی، از فردی بی‌خبر به یک انسان مسئولیت‌پذیر تبدیل می‌شود. «راننده

۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید

فیلم «۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید»، تلاش دارد تا داستان سرکوب خشونت‌آمیز مخالفان در کره جنوبی را در دهه‌های ۱۹۸۰ به تصویر بکشد و نشان دهد چگونه جامعه‌ای تحت فشار، به دنبال عدالت و دموکراسی می‌جنگد. فیلم روایتگر مرگ یک دانشجوی دانشگاه سئول تحت شکنجه است که پس از انتشار

تاریکی جعبه سیاه شرودینگر

سفر در زمان، همواره یکی از موضوعات پرطرفدار در دنیای فیلم‌ها و سریال‌ها بوده است، اما «تاریکی» با نگاهی فلسفی و عمیق به این موضوع، آن را از سایر آثار متمایز می‌کند. برخلاف دیگر آثار مشابه که معمولاً با رویکردی سطحی و طنزآمیز به این مفهوم می‌پردازند، این سریال به‌طور