دختران درخشان بیش از یک داستان موش و گربه است. سازندگان این اثر تلاش دارند تا چگونگی خشونت و آسیب را به تصویر بکشند و اینکه واقعیت چطور میتواند این چنین از هم بپاشد.
بیاجازه فیلم به خارج بفرستید، ممنوعالکار میشوید
ماهنامه ناکجا | ۳ خرداد ۱۳۸۹
اولین بار در سال ۱۳۰۹ قانون نظارت بر سینما تصویب شد که به این مقوله،صرفا نگاهی اجتماعی – مذهبی داشت. به موجب این قانون «هر سينما مکلف است مدير مسوول تعيين و کتباً به شعبه معارف بلديه معرفی کند … هر قسمت از فيلم را که بلديه مُنافی اخلاق و عفت بداند قطع نموده، با حضور مدير سينما در قوطی گذارده، لاک و مهر کرده، در مقابل ، رسيد کتبی تحويل و تسليم مشاراليه خواهد شد.»
۳۸ سال بعد با تثبیت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی اولین آثار ممیزی سینما و محدودیت های سیاسی پدیدار می شود و قاعده جديدی با عنوان آيين نامه نظارت بر نمايش فيلم و اسلايد تدوين میشود که شورايی مرکب از کارشناسان سياسی و هنری بر آن نظارت میکنند.
با تصویب همین قانون است که آثاری چون “آرامش در حضور ديگران” اثر ناصر تقوايی توقیف می شود و پس از چهار سال توقيف در سال ۱۳۵۲،بعد از حذف بخشهايی از فيلم روی پرده میرود.همچنین “دايره مينا“ی مهرجويی،چند سال در توقيف باقی می ماند و در سال ۱۳۵۶ با بازتر شدن فضای سياسی، با حذف و مميزی زياد،اجازه اکران می گیرد.
اما بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی،تا فضای سیاسی و اجتماعی آماده شود چند سالی به طول می انجامد و در این میان،مدتی هنرهفتم و هنرمندان این عرصه گوشه گیر می شوند.
با این که بعد از انقلاب اسلامی قوانینی وضع شد که بیشتر به مسایل اجتماعی می پرداخت تا سیاسی ولی،مدیرانی در این عرصه وارد شدند که هر کس برداشت خود از قانون را داشت و سپس ممیزی ها و تغییر محتوا،به شکل شخصی وسلیقه ای اعمال می شد!
فیلم ساز بر سر دوراهی انتخاب می ماند؛یا باید محتوا را به خواست و سلیقه مدیران تغییر می داد یا اثرش بدون اکران به آرشیو می رفت.سرنوشتی که فیلمهایی چون آبادان، آشیانه ، باد ما را خواهد برد ، ابجد ، ده ،جزیره آهنی ، خواب تلخ ، خط قرمز و… بدان دچار شدند.
چه بسیار طرحها و فیلمنامه های مصوبی که پس از تغییر یک مدیر از دستور کار خارج شد.همچنین در چند سال اخیر مشکلات ازین فراتر رفت و چندین فیلمِ آماده اکران، به لطف اختلاف مدیران لغو مجوز و یا محدود در اکران شد.
نکته ظریفی که در این هیاهو مستتر است این که بیشتر فیلم هایی که اکرانشان لغو شده دارای مجوز ساخت هستند اما بسیاری از فیلم هایی که مجوز ساخت ندارند فرصت اکران پیدا کرده اند.این همان نکته ی برخورد سلیقه ای مدیران است!
سینمای ایران در حصر
چندی پیش،معاون امور سینمایی وزارت ارشاد اعلام کرده است که “هر کس فیلمی را بدون اجازه ما درخارج از کشور نمایش دهد، کمترین جریمه اش این است که یک سال ممنوع الکار میشود.” در ادامه اعلام شده است، فیلم هایی که “سیاهنمایی” می کنند و یا”عزت و استقلال ملی را به خطر می اندازند”، نباید در خارج از ایران به نمایش درآیند.
در ادمه این سخنان با “محرم” خواندن مردم داخل کشور و “نامحرم” دانستن بیگانگان،سیاست جدید این وزارت خانه را “عین اصل دموکراسی” خوانده است.
اما روزی که فیلم “کتاب قانون” اکران شد،بسیاری پس از دیدن آن ازعدم اکرانش در خارج تعجب کردند.دراین فیلمِ بسیار خوب،به لطف بازی درخشان بازیگران و سوژه ی عالی،همچنین با درهم آمیختن روحیات مذهبی و خصایص ایرانی، شاهکاری اجتماعی خلق شده بود.
اما گویا منظور معاون امور سینمایی از بیان مطلب بالا،همین فیلم بود.این فیلم داستان مردی است که در یک خانواده ایرانی و البته سنتی زندگی می کند و با دختری لبنانی ازدواج می کند که تازه مسلمان است و ادامه داستان…
اولین سوال این است که آیا در این زمینه دولت مبدع قانون است یا مجری؟آیا بهتر نیست به جای سرپوش گذاشتن بر این زخمهای چرکین که در جامعه است سعی در اصلاح داشته باشیم؟ یعنی اگر هنرمند ما بگوید که افرادی در جامعه ما هستند که به نان شب محتاج اند استقلال ملی زیر سوال رفته ؟ آیا با این رویه همه دوربینها به سمت به نمایش در آوردن خانه های آنچنانی و خانواده های متمول و داستان های عشقی تکراری نمی رود؟اگر برود – که قطعا چنین است – سهم بیش از 70% ایرانیان در فیلم نامه های ایرانی چیست؟ آیا این روش باعث نمی شود که فرهنگ تجملگرایی گسترش یابد ؟آیا این سینمای مارا به سمت نابودی نمی کشد؟آیا اگر بگوییم ما هم در کشورمان کم فروش ، دزد ، قاتل و غیره داریم عظمت ملی مان را زیر سوال برده ایم ؟ آیا این تفتیش عقاید هنرمندان و ممیزی ها شما را به یاد بلوک شرق نمی اندازد؟به راستی بیان واقعیات جای نگرانی ندارد،چرا که در تمامی کشورها آسیب هایی از قبیل فقر،تبعیض طبقاتی و… هست که برخی از اقشار مردم را نگران کرده و این مختص کشور ما و خاورمیانه نیست.
این درهنر تمامی دولت ها به تصویر کشیده می شود؛چه بسا می بینیم که گاه فیلم های اروپایی و آمریکایی انحرافات و آسیب های حادِ جوامعشان را به تصویر می کشند.شاید علت این است که امروز همه دنیا به این امر واقفند که عصر،عصرِ ارتباطات است و نمی توان به راحتی از تبادل اطلاعات جلوگیری کرد و ملتها هنرشان را،عقاید و مشکلاتشان را،خواسته یا ناخواسته، حرفه ای یا غیر حرفه ای به خارج از مرزها منتقل خواهند کرد.
پس چه بهتر که این تبادل اطلاعات،همچنین مطرح کردن و نشان دادن حوادث و شیوه زندگی مردم در جوامع،به صورت حرفه ای و با نمایش هنرمندان بومی همان کشور به صورت قانونی و با اجازه ی صریح دست اندر کاران و مسوولان امر انجام شود.چه بسا این روش کلیه ی حساسیت ها را در آن سوی مرزها از بین برده و در می یابند که ما همچون دیگر ملتها و دولتها این حق را برای خویش قائلیم که حقایق جامعه مان را- چه خوب و چه بد- به نمایش بگذاریم و از تمام ارزشها دفاع کنیم.این بهتر از آن نیست که در آن سوی آبها در مورد زندگی ما و مملکت ما شایعه پراکنی کنند،سناریو بنویسند و فیلم بسازند؟
در هر حال وقتی یک هنرمند اثری را خلق می کند روح خود را در اثر می دمد و به محصول بی جان ، جان می دهد و آنچه حاصل می شود تبلور درونیات هنرمند است .آنچه ما امروز آن را نمی بینیم!هنرمند ایرانی موظف به درهم آمیختن سلایق مدیران در رده های مختلف،در غالب اثر خود است و در نهایت اثری می سازد که هیچ اثری از او در آن نیست.
راستی یک سوال اساسی در این میان بی جواب ماند؛اینکه ایرانیان خارج از کشور در کدام دسته جای دارند؟ محرم یا نامحرم ؟
در جریان سرکوب مخالفان به دست پلیسِ ضد کمونیست، یک دانشجوی دانشگاه ملی سئول زیر شکنجه کشته میشود. با نشر این خبر به رسانههای کره جنوبی که در آن روزها فضای سیاسیاش بعد از سرکوب شدید «قیام گوانچو» زیرزمینی شده بود دوباره ملتهب شد.
سفر در زمان اگرچه دستمایه فیلمها و سریالهای زیادی بوده است اما نوع نگاه و فلسفه درونِ داستان «تاریکی» آن را از دیگر آثار متمایز میکند. آثار مشابه عموما به دنبال نگاهی سطحی با دستمایه طنز هستند که مخاطب را نهایتا در این رویا میبرد که چه خوب بود اگر میتوانستیم حال و آینده را با یک دستکاری در گذشته متحول کنیم.
به طور معمول بحران در روابط از یک حادثه ساده آغاز میشود آنجا که سالها تردید زوجها روی هم تلمبار شده و به دنبال یک جرقه برای ظهور است و وقتی اولین تکه آن به راه میافتد بهمنی بزرگ منجر به فروپاشی همه ساختهها ميشود. فیلم فورس ماژور اثر روبن اوستلوندِ سوئدی چنین روایتی است. در قالبی دراماتیک به زوایای پنهان یک رابطه زناشویی میپردازد.