سید محمد خاتمی

جای خالی «بدنه اجتماعی» در محاسبات خاتمی

نقدی بر سیاست‌های اصلاح‌طلبان و عدم توجه به قدرت اجتماعی در رفتار سیاسی سید محمد خاتمی

علی فاتحی

سید محمد خاتمی، علی‌رغم وعده‌های انتخاباتی و حمایت بی‌سابقه‌ای که از مردم دریافت کرد، نتوانست اهداف اصلی انقلاب ۵۷ را در دوران ریاست‌جمهوری‌اش محقق کند. انتقادهای اصلی به او مربوط به عدم توجه به بدنه اجتماعی و ضعف در مقابله با استبدادزدگی ساختار سیاسی ایران است. این ناتوانی‌ها از جمله در برقراری اعتماد عمومی و جلب حمایت مردمی، از دلایل اصلی ناکامی جنبش اصلاحات به شمار می‌روند. در نهایت، مسیر آشتی ملی تنها زمانی ممکن است که حاکمیت به حقوق شهروندی احترام بگذارد و زمینه رقابت‌های آزاد سیاسی را فراهم کند

در پلنوم شانزدهم حزب توده، که در گرماگرم انقلاب ۵۷ برگزار شد، مجمع عمومی با اشاره به «برادر بزرگ» سکان هدایت را از دست ایرج اسکندری بیرون آورد و به دکتر کیانوری سپرد. کیانوری رویه موجود در توده را دگرگون کرد و سیاست «اتحاد انتقاد» را در توده گسترش داد. تمام تلاش رهبری این بود که روی تنها نقطه اشتراکش با آیت‌الله خمینی – مستضعفان، زحمتکشان – دست گذارد. کیانوری می‌گفت: «شخص آیت‌الله خمینی از ابتدا این حلقه اساسی را با برداشت مذهبی و روحانی خودش – نه با تحلیلی که ما از اوضاع سیاسی می‌کنیم– پیدا کرد. او هم به همان نتیجه‌ای رسید که ما رسیده بودیم. ما در واقع از نظریات خودمان پشتیبانی می‌کنیم.

آیت‌الله خمینی با برداشت خودش به این نتیجه می‌رسد که جامعه ما جامعه‌ای است تیره‌روز با اکثریت توده‌های فقیر که او نامش را می‌گذارد «مستضعفین». ما نیز به همین نتیجه می‌رسیم و آن را «طبقات زحمتکش» می‌نامیم و در سوی دیگر جامعه، به تعبیر ما طبقات حاکمه سرمایه‌دار و ملاکین بزرگ وابسته به امپریالیسم قرار دارند که آیت‌الله خمینی با تعبیر خودش نام آن‌ها را «مستکبرین وابسته به امپریالیسم» می‌گذارد. ما اینجا بر سر کلمات و اصطلاحات دعوا نداریم، ما محتوای آن‌ها را می‌پذیریم و از آن پشتیبانی می‌کنیم.» همین برای حزب کافی بود تا مهر تایید بر همه فعالیت‌های جمهوری اسلامی بزند. فدائیان هم به علت ضعف تئوریک ناشی از فقدان رهبران، حیرت‌زده از فضای موجود در کشور و با نیم‌نگاهی به توده، هر روز بیش از پیش از هسته قدرت فاصله می‌گرفتند و به دنبال راهی برای برون‌رفت بودند، سرانجام طرح وحدت با توده را در دستور کار قرار دادند. مخالفین وحدت، اعلام جدایی کردند و همه این اقدامات حاصلی نداشت جز انهدام بزرگترین اپوزیسیون جمهوری اسلامی و در نهایت شاهراه چپ به اوین رسید.

 اگرچه با حمایت بی‌سابقه مردم خاتمی به قدرت رسید، اما چندی بعد مشخص شد که خبری از وعده‌های انتخاباتی نیست. نمی‌توان از این نکته به راحتی گذشت که نقش پیروزی سید محمد خاتمی، بر خلاف انتظار جریان محافظه‌کار، بر باز شدن فضای سیاسی در حکومت جمهوری اسلامی ایران کمک کرد و دولت اصلاحات توانست فعالیت‌های فرهنگی، هنری و سیاسی را در فضایی بازتر از دولت‌های قبل و بعد ایجاد کند و نمی‌توان احیای روابط خارجی، برگزاری انتخابات شورای شهر و راه‌اندازی صندوق ذخیره ارزی را از خدمات ارزنده دولت اصلاحات ندانست، اما فراموش نکنید که خاتمی در وعده‌های انتخاباتی‌اش هدف خود را احیای اهداف معوقه اصلی انقلاب ۱۳۵۷، یعنی آزادی، دمکراسی و توسعه سیاسی قرار داده بود و در عمل نتوانست این اهداف را نهادینه کند و کار بدانجا رسید که طیف گسترده‌ای از جبهه اصلاحات در مقابل خاتمی قرار گرفتند. خاتمی در آخرین سال حضور خود در پاستور دست به نگارش نامه‌ای زد – نامه‌ای برای فردا – و عواملی را برای عدم موفقیت خود در هفت سال گذشته مطرح کرد. سید خندان که حالا گرد سفید پیری بر صورت داشت، نوشت: «گذشته ما، گذشته استبدادزده است و استبدادزدگی درد مزمن و مشترک جامعه ماست. عدم تامل در این درد بزرگ تاریخی همه ما را به بیراهه خواهد برد» و گفت: «در فضای استبداد، هرکس در پی بیرون کشیدن گلیم خود از آب است.» و نوشت: «باید این پندار غلط را از ذهن خود بزداییم که برای رهایی باید منتظر قهرمان بود.» چندی بعد، با اصرار نزدیکان رئیس‌جمهور اصلاحات، آیت‌الله العظمی منتظری اقدام به نگارش نامه‌ای در جواب این نامه خاتمی کرد. فقیه عالی‌قدر در ابتدای نامه با تاکید بر صراحت لهجه خود و تاکید بر حسن نیت سید محمد خاتمی در اعلام وعده اصلاحات در هنگام کاندیداتوری نوشت: «نمی‌خواهم با بی‌انصافی بگویم جریان اصلاحات هیچ توفیقی به دست نیاورد، اما می‌خواهم بگویم آنچه به دست آمد در مقابل آنچه وعده داده شده بود و امکان دسترسی به آن نیز فراهم شد، و نیز در مقابل آنچه خواسته و انتظار مردم بود، بسیار ناچیز می‌باشد.» آیت‌الله با اشاره به فرهنگ استبدادزده جامعه ایرانی که از سوی خاتمی مطرح شده بود، نوشت: «سخن این است که چرا ما در عمل به این فرهنگ مشروعیت می‌دهیم؟ چرا ما در عمل تسلیم خواسته‌های متولیان این فرهنگ شدیم؟ و چرا به جای این که با توکل به خدای متعال و اعتماد به نفس تسلیم رضای خدا و خواسته مردم شویم، در هر فرصتی که پیش آمد سرانجام، راضی نمودن متولیان فرهنگ استبدادزدگی را ترجیح دادیم؟» فقیه عالی‌قدر در نهایت گفت: «کسی نگفته است که مردم ما منتظر آمدن قهرمانی از غیب و رها نمودن آنان از وضعیت کنونی می‌باشند. بلکه بحث این است که مردم ما در جریان اصلاحات کار خود را به بهترین وجه انجام دادند، و با آن همه تلاش و تبلیغات مسموم و انحرافی جناح مخالف اصلاحات، دو مرتبه به صحنه آمدند و رای چشم‌گیری دادند، و در هر فرصتی که پیش می‌آمد از شعارهای اصلاحات و شخص ایشان پشتیبانی نمودند. آیا انتظار مردم از آقای خاتمی برای عمل به وعده‌های خود که مورد تأکید و تأیید آنان بود به معنای انتظار قهرمان شدن ایشان بود؟ مگر مردم چه کاری باید می‌کردند و نکردند؟» به باور نگارنده دلایلی از قبیل بی‌توجهی و عدم جلب رضایت بدنه اجتماعی، ناتوانی در جلوگیری از فربه شدن نظارت استصوابی و ناتوانی در مقابله با برخورد قضائی با شخصیت‌های سیاسی کافی بود تا جنبش اصلاحات در انتخابات دوم شورای شهر، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم شکست را تجربه کند و تا امروز حاشیه‌نشینی کند.

 با چند روز تأخیر پس از انتخابات نهم مجلس و شوک حضور خاتمی در انتخابات، بالاخره جوابیه سید خندان منتشر شد و جوی از ناامیدی و دو دستگی را ایجاد کرد. جوابیه خاتمی نشان داد که ایشان هنوز به دنبال راهی برای برون‌رفت از مصائب سه سال گذشته از طریق دادن امتیازات مکرر به حاکمیت است. حاکمیتی که حتی قدمی از مواضعش پا پس نکشیده و خاتمی با تایید نمایش دموکراسی به دنبال روزنه‌ای برای آشتی یک‌طرفه ملی است، حالا که به قول یکی از کاربران فیس‌بوک آقای خاتمی چرا روزنه؟ میرحسین شاهراه را به حاکمیت نشان داد. شاید اگر آیت‌الله منتظری هنوز در قید حیات بود این جمله را باز به خاتمی یادآوری می‌کرد که «در پیش گرفتن سیاست دوپهلو، حرف زدن و در عمل جناح اقتدارگرا را راضی نمودن و حقیقت را قربانی مصلحت کردن و عدالت را در موارد گوناگون و نسبت به افراد زیادی قربانی مظالم تحمیلی و ناخواسته نمودن، عاقبتی جز همین وضعیت که پیش آمده است ندارد.» و شاید جستجوی قدرت در رأس حاکمیت، با پرداخت هزینه‌های سنگین، به جای روی آوردن به بدنه اجتماعی، خطای مکرر اصلاح‌طلبان از ابتدا تا امروز باشد. اگر تعریف «ماکس وبر» از قدرت را بپذیریم که آن را فرصتی در چارچوب رابطه اجتماعی می‌داند که به فرد امکان می‌دهد اراده‌اش را حتی علی‌رغم مقاومت دیگران بر آنها تحمیل کند، باید بپذیریم که غیر از قدرت نظامی و اقتصادی، اقبال عمومی هم یکی از رئوس قدرت است. مقبولیت اجتماعی یا به طور اخص اعتماد عمومی جامعه عاملی غیرقابل انکار در تقویت قدرت است که عموماً سیاستمدار ایرانی آن را نادیده می‌گیرد. نظریه «فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا» سعید حجاریان بر همین اصل استوار است. حمیدرضا جلایی‌پور در سخنرانی سال ۸۵ در اصفهان این نظریه را رد کرد و گفت: «برای پیروزی اصلاحات باید چانه‌زنی از بالا انجام بشود و فشار از پایین در حال حاضر امکان‌پذیر نیست، فشار از پایین با انتخابات و افکار عمومی صورت می‌پذیرد که این فشار در صورتی است که جنبشی شکل بگیرد.» سوال اینجاست که حالا که این جنبش شکل گرفته چرا فرصت‌سوزی می‌شود؟ آشتی ملی مورد نظر خاتمی – به فرض در نظر گرفتن حقوق شهروندانی که در انتخابات دهم ریاست‌جمهوری و حوادث پس از آن درگیر شدند– تنها زمانی شکل می‌گیرد که حاکمیت بپذیرد حق شهروند ایرانی پایمال شده و تن به رقابت آزاد سیاسی، آزادی مطبوعات و احزاب دهد. این طی‌طریق از راه آزادی زندانیان سیاسی و رهبران در حصر جنبش حاصل می‌شود.

مطالب دیگر

قاتلی بر بال زمان: بررسی سریال دختران درخشان

«دختران درخشان» بیش از یک داستان معمایی درباره قاتلان سریالی است. سازندگان این سریال تلاش دارند تا پیچیدگی‌های تروما و تاثیرات آن بر زندگی شخصیت‌ها را به تصویر بکشند و نشان دهند که چگونه واقعیت می‌تواند در دنیای افراد از هم بپاشد. داستان حول شخصیت کربی می‌چرخد، زنی که پس

راننده تاکسی، راوی حقیقت در دل سرکوب و سانسور

«راننده تاکسی» فیلمی تاریخی و سیاسی است که به روایت قیام گوانگجو در سال ۱۹۸۰ می‌پردازد. این فیلم با نگاهی انسانی و واقع‌گرایانه، داستان مردی به نام کیم مان-سوب را دنبال می‌کند که در مواجهه با سرکوب و خشونت حکومتی، از فردی بی‌خبر به یک انسان مسئولیت‌پذیر تبدیل می‌شود. «راننده

۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید

فیلم «۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید»، تلاش دارد تا داستان سرکوب خشونت‌آمیز مخالفان در کره جنوبی را در دهه‌های ۱۹۸۰ به تصویر بکشد و نشان دهد چگونه جامعه‌ای تحت فشار، به دنبال عدالت و دموکراسی می‌جنگد. فیلم روایتگر مرگ یک دانشجوی دانشگاه سئول تحت شکنجه است که پس از انتشار

تاریکی جعبه سیاه شرودینگر

سفر در زمان، همواره یکی از موضوعات پرطرفدار در دنیای فیلم‌ها و سریال‌ها بوده است، اما «تاریکی» با نگاهی فلسفی و عمیق به این موضوع، آن را از سایر آثار متمایز می‌کند. برخلاف دیگر آثار مشابه که معمولاً با رویکردی سطحی و طنزآمیز به این مفهوم می‌پردازند، این سریال به‌طور