«به نظرت چنسی هست که فاینالی یه خونه پیدا کنیم این ویکند؟»
تا یه ایرانی تازهوارد رو میبینند، برق تو چشماشون میاد! وقتشه که نمایش شروع بشه! شروع میکنند به حرف زدن با اون زبان عجیب، یه چیزی بین فارسی، انگلیسی، فرانسه و چاشنیای از افاده! طوری که انگار دارن آزمون میدن ببینن چقدر میتونن فارسی رو از ریخت بندازن. اون تازهوارد هم، بدبخت، مثل سرباز صفر وسط پادگان فقط نگاه میکنه ببینه چی به چیه!
مکالمه تموم میشه و اون تازهوارد بختبرگشته میمونه و یه عالمه علامت سوال. اینا چی گفتن؟ کجا باید بره من خودم وقتی تازه رسیده بودم فرانسه، حتی در حد مکالمات روزمره هم فرانسه بلد نبودم و هرچی دنبال خونه میگشتم پیدا نمیکردم. به دوستام گفتم: این یکی به اون یکی میگفت: «راهی نداره، باید یه جایی کولَکَسیونِش کنیم.» من خشکم زد! کپ کردم! جدی فکر کردم اینا دارن درباره یه عملیات مافیایی صحبت میکنن و قراره منو سربهنیست کنن! احتمالا قیافه هاج و واج منو که دیدن، یه حس عجیبی از رضایت گرفتن، یه چیزی تو مایههای ارگاسم!
یا مثلاً تو یه گروه فیسبوکی ایرانیهای فرانسه، یکی یه سوال فارسی میپرسه. چند نفر جواب میدن. یکی فارسی، یکی فینگلیش. بعد یهو یه نابغه از راه میرسه و یه جملهی کامل به فرانسه مینویسه! خب، برادر من، خواهر من! دقیقاً چی رو میخوای ثابت کنی؟ میخوای بگی فرانسه بلدی؟ خب باید بلد باشی، فرانسه زندگی میکنی دیگه! بلد نبودنت جای تعجب داشت!
ولی اوج فاجعه اونجاست که یه بندهخدایی تازه رسیده، نوشته:
«سلام دوستان، من تازه رسیدم، دنبال خونهام، کار هم ندارم، زبان بلد نیستم.»
بعد یه آدم خیلی مهربون (!) جواب داده:
«یک املاکی ایرانی زیر تورهای گرونل هست.»
بابا جان! این بندهخدا خودش نوشته زبان بلد نیست! حالا ۲۰ دقیقهست داره به این جمله نگاه میکنه که ببینه «تورهای گرونل» چیه؟ نکنه رمز مخفیه؟ نکنه دارن سر کارش میذارن؟! توی ذهنش جمله رو بالا و پایین میکنه، به نقطههای اتصالش فکر میکنه، شاید یه معادله دیفرانسیل پشتش باشه که هنوز کشف نشده!
اینا هیچی، ولی یه چیز دیگه اعصاب آدم رو خُرد میکنه! نسل دومیهای ایرانی رو که میبینی، فارسی رو مثل بلبل حرف میزنند، بعد این یارو که دو ساله اومده خارج، فارسی یادش رفته! عاشق اینه که وسط جملهش یه کلمه یادش نیاد، بعد با قیافهی حقبهجانب بگه: «شما چی میگید؟»
اصلاً این سبک حرف زدن از کجا اومده؟ چرا یه عده فکر میکنن هرچی کمتر فارسی توی حرفاشون باشه، سطح اجتماعیشون بالاتر میره؟ از کی تا حالا قاطی کردن کلمات خارجی با زبان مادری نشونهی کلاس شده؟ جالبه که همونایی که تو ایران بودن، تا دیروز برای یه جمله انگلیسی توی حرفاشون باید ده بار نفس میگرفتن، حالا دو سال نشده فارسی بلد نیستن!
دقت کردین؟ کسی که واقعاً زبان بلد باشه، هیچوقت تلاش نمیکنه باهاش فخر بفروشه. ولی اونی که یه ترم زبان خونده یا تازه از ایران مهاجرت کرده، معمولاً توی هر جمله پنج تا کلمه خارجی جا میکنه که همه بفهمن چقدر سطحش بالاست!
آقا، نکنید! زشته! نه دونستن یه زبان جدید افتخاره، نه قاطیپاتی حرف زدن هنر! هیچکس با «زبان حرامزاده» حرف زدن باکلاس نشده، ولی کلی آدم از شنیدنش مغزشون هنگ کرده!
دستکم بذارید کسایی که تازه اومدن، خیال کنن هنوز دارن فارسی میشنون، نه یه چیز عجیب و غریب که نه این دنیاییه نه اون دنیایی! مراعات کنید، شاید یه تازهوارد توی این کشور غریب، دلش به همین زبان گرم باشه.