زندگی دوگانه ورونیکا
حس وحالِ غريبي دارم . احساس میکنم که تنها نيستم.
پدر : تنها ؟
ورونيکا که حالا حواسش جای دیگری است، با تاکيد میگويد : تنها نيستم
پدرش با لحني که انگار اين موضوع برايش روشن و بدیهی است، جواب میدهد : تنها نیستی
ورونيکا پرسشگر، میگويد :نمیدانم .
كمی بعد، مهمترين سوالِ زندگیاش را میپرسد
من دنبالِ چی هستم، پدر؟
پدرش، انگار که همه عُمر به اين جواب فکر کرده باشد، میگويد : نمیدانم ، شايد سرنوشت .
زندگی دوگانه ورورنيکا درباره دو زن جوان است، ورونيک که در فرانسه زندگی میکند و ورونيکا که ساکن لهستان است. هر دوی آنها در يک زمان متولد شدهاند و در شرايطی مشابه با هم بزرگ شدهاند، ولی همديگر را نمیشناسند، حداقل به شکل خودآگاه هم را نمیشناسند. ورونيکا يک موزیسين است، خواننده با استعدادی است که در ميانه کنسرت از دنيا میرود. در همان لحظه، ورونيک مشغول عشق بازی است و ناگهان احساس میکند چيزی را از دست داده است. او بدون اين که بداند چرا يا توضيحی برای کارش داشته باشد درس آوازش را رها میکند . داستانی که بعد از اين اتفاق میآيد درباره چگونگی عاشق شدن ورنيک به مردی خيمه شب باز و نويسنده است. به نظر میآيد ورونيک با اينکه فقط يک بار مرد را در اجرای مدرسه بچهها ديده است، میداند چطور مرد خودش را به او میرساند. در حين اينکه روابط آنها گسترش میيابد، ورونيک به اين دانش میرسد که گويی به صورت خودآگاه میتواند پيش بينی حوادث و احساساتش را بکند، گويی او يک زندگی ديگر نيز داشته است. در اواخر فيلم، خيمه شب باز عکسی پيدا میکند که اعتقاد دارد عکس ورونيک در سفر خارکف است، ولی آن عکس متعلق به ورونيکا است. در نهايت درکی از وجود ورنيکای ديگر ايجاد میشود .
نويسندهها اين دو زن را از پس ظواهر بهم ارتباط میدهند. هر دو به پدرشان نزيدک هستند، هر دو مادرشان را در دوران کودکی از دست دادهاند و هر دو دارای استعداد موسيقی هستند .
کریستف کیشلوفسکی را یکی از تاثیرگذارترین و بزرگترین اساتید سینما میدانند . استاد مسلمی که به درستی یک سینما به نام او اختصاص یافته است .
کیشلوفسکی خالق فیلمهای بزرگی مانند شانس کور، آماتور، ده فرمان، و سه گانه آبی، سفید و قرمز، فیلم زندگی دوگانه ورونیکا را قبل از سه رنگ ساخت. با توجه به شباهتهای فراوان در ساختار و محتوا، فیلم زندگی دوگانه ورونیکا را پیش درآمدی بر سه رنگ کیشلوفسکی میدانند. موضوع فیلم زندگی دوگانه ورونیکا به مانند سایر آثار این استاد مسلم سینما به مقوله تقدیر و تصادف میپردازد. زندگی دوگانه ورونیکا به نوعی بخشهای از سه گانه بعدی او را در خود دارد. این فیلم مانند سه رنگ شخصیت محوری آن یک زن است. ارتباط فیلم با موسیقی مخاطب را به یاد آبی میاندازد و حضور درخشان «ایرنه ژاکوب» برای مخاطب قرمز را تداعی می کند. موفقیت فیلم زندگی دوگانه ورونیکا باعث شد کیشلوفسکی سه گانه بزرگ خود – آبی ، سفید و قرمز – را بسازد . کيشلوفسکی و کريستف پیزیویچ ساختار کنايه آميزی ايجاد کردهاند تا به بررسی زندگی يک زن جوان در دوران معاصر بپردازند. فيلم يک خصوصيت خيلی دلنشين دارد، آن هم نقاشی بودنش است. خيلی از نماها نقاشی هستند. يک عکس، يک لحظه دوست داشتنی .
جالب است بدانید کیشلوفسکی برای معافیت از سربازی یک رژیم سخت غذایی میگیرد ولی در جلسه کمیسیون پزشکی در زمانی حدود شش ساعت به توصیف این مسئله میپردازد که چگونه به مادرش برای استفاده از یک پریز برق کمک کرده و به این ترتیب باعث می شود به عنوان یک شیزوفرن حاد از خدمت نظام وظیفه معاف شود.
فیلمهای کیشلوفسکی هم اکنون در دانشگاه های معتبر جهان در رشته سینما تدریس می شوند