در پی وقوع مشکلات اقتصادی در کشور، تبلیغات رسانهای از انحصار بانکها و موسسات اعتباری خارج شده و در اختیار موسسات کنکور قرار گرفته است. در سراسر شهر و در هر نقطه از آن که قدم برمیداریم، تبلیغات موسسات آموزشی و کنکور چشمنواز است. بیشتر فضاهای تبلیغاتی نشریات، بروشورهای تبلیغاتی و رسانههای مختلف تبلیغاتی، بهخصوص تیزرهای تلویزیونی در اختیار این موسسات قرار گرفته، بهگونهای که توانستهاند گوی سبقت را از بانکها در بهرخکشیدن جوایز طلا بربایند. هجوم تبلیغات موسساتی که تبلیغات خود را با عناوینی مانند «تضمین قبولی» و بزرگنماییهای فراوان به اجرا درمیآورند و در بسیاری از مواقع اغراق فراوانی در معرفی آنها صورت میگیرد، تنها اضطراب و نگرانیهای داوطلبان و خانوادههای آنها را دوچندان میکند؛ شاید این موسسات بتوانند از این نمد کلاهی برای خود ببافند.
کافی است به مدت سی دقیقه هرکدام از شبکههای تلویزیونی ایران را – در هر ساعتی و هر نوع برنامهای – دنبال کنید تا حداقل یک بار تبلیغاتی مربوط به کنکور را ببینید. مسابقه فوتبال ملی باشد یا والیبال، فیلم سینمایی یا سریال، برنامه طنز یا مستند، صبح باشد یا شب، فرقی نمیکند، شما باید یکی از آگهیهای مربوط به کنکور را ببینید! جالبتر اینکه فرق چندانی ندارد که از لحاظ زمانی در آستانه برگزاری آزمون باشیم یا پس از آن؛ فاصله زمانی تنها محتوای آگهیهای تبلیغاتی را عوض میکند: عبارت تبلیغاتی «تا فرصت باقی است به ما بپیوندید!» به «از هماکنون که فرصت هست به ما بپیوندید!» عوض میشود. اما در اصل تغییری حاصل نمیشود و همچنان کنکور حرف اول تبلیغات تلویزیونی را میزند.
این دست آگهیهای بازرگانی در دو شکل ساخته میشود. در شکل اول از کنکور برای مخاطب سدی ساخته میشود و سپس راه عبور از آن را به مخاطب معرفی میکنند؛ که بهطور قطع باید یکی از همین موسسات مشهور باشد: قلمچی، مدرسان شریف، گاج و غیره. در شکل دوم، تعداد پرشماری از پذیرفتهشدگان در آزمون را صف میکنند تا یکبهیک بگویند پس از چند سال حضور مستمر در این دورهها به چنین موفقیتی نائل آمدهاند. در آن سو اما اخبار رسانه ملی ادعای دیگری دارد و قبولشدگان در کنکور همه و همه از طیف کمدرآمد کشورند که با تلاش و کوششی ستودنی توانستهاند از این سد بگذرند و نیازی به هزینه برای موسسات کنکوری نداشتهاند، اما مخاطب خوب میداند که تبلیغات موسسات به واقعیت جامعه نزدیکتر است و موفقیت از آن کسانی است که جیبشان پرتر باشد.
با این حال، تلاش تلویزیون به همین تبلیغات ختم نمیشود. رسانه دولتی تولیداتی هم از جنس کنکور دارد. برنامههای تلویزیونی مستمری که با هدف ایجاد فرصت برابر برای ایرانیان ساخته میشود. برنامههایی با عناوین مختلف «گزینه برتر»، «فرصت برابر» و غیره. اگرچه این امکان وجود دارد که تمام تلاش مدیران رسانه در راستای تحقق فرصتی برابر برای همه شرکتکنندگان در آزمون سراسری باشد، اما ناخودآگاه برای مخاطب فضایی ساخته میشود که غول کنکور بزرگتر و بزرگتر به چشم آید. شاید بهتر آن باشد که با همان هدف نیکوکارانه برنامههایی بسازند که نه در راستای بزرگنمایی این مسئله، بلکه در راستای شکستن این فضای مهآلود و ناروشنی گام بردارند. تلویزیون به عنوان رسانهای که به خانه نزدیک به صد درصد ایرانیان راه پیدا کرده، موظف است هدفش را بسیار کلیتر از یک آزمون ورودی به دانشگاه طراحی کند. نمیتوان نقش تلویزیون را در بهوجود آمدن چنین رقابت کاذبی نادیده گرفت.
با وجود تمام تلاشهایی که برای ورود به دانشگاه صورت میگیرد، سوالی که مطرح میشود این است که چرا باید همه جوانان موفق ایرانی تحصیلات آکادمیک داشته باشند؟ چرا آموزش منحصر به دانشگاه است؟ چرا هیچ راه دیگری طراحی نمیشود؟ جامعه مدزده و آلوده به چشم و همچشمی جوانش را با تحصیلات آکادمیک، ثروت و رفاه نسبی ارزشگذاری میکند و در کورس رسیدن به این معیارها باید از مانع کنکور هم بپرد، حال آنکه چه تضمینی برای موفقیت بعد از کسب مدرک وجود دارد؟ چند درصد از فارغالتحصیلان از دانشگاهها موفق به ورود به بازار کار میشوند؟ چند درصد از آنها در شغل مربوط به رشته تحصیلیشان استخدام میشوند؟ و این مدرک تحصیلی چه کمکی به آنها میکند؟ و بالاخره، مدرک تحصیلی که اینچنین به سختی و پرهزینه برای جامعه و خانواده بهدست میآید، چه تاثیری بر آینده جامعه دارد؟
پخش سریالهایی که در اکثر آنها جوان دانشگاهرفته تحصیلکرده به موفقیت رسیده یا بسیاری از کودکانی که خود را برای کنکور آماده میکنند، همه و همه در تبلیغ و رشد این نگرش موثر واقع خواهند شد. بسیاری از خانوادههایی که گمان میکنند فرزندانشان با ورود به دانشگاه پلههای ترقی را یکبهیک پشت سر میگذارند و بیگمان پس از فارغالتحصیل شدن موفقیت را در آغوش میکشند و موجب رشد و ارتقای فرهنگ عمومی جامعه میشوند، با مشاهده تبلیغات همین نوع نگاه در برنامههای تولیدی رسانه ملی به باور غلطشان ایمان میآورند، اما بعدتر با دانشگاههایی روبرو میشوند که خالی از علم و پر از مدرکاند!
در بسیاری از دانشگاههای معتبر دنیا آزمونی بهشکل کنکور در کار نیست و اگر آزمونی هم هست برای اثبات توانایی داوطلب برای تحصیل در رشتهای خاص است و دیگر قرار نیست برای هر رشتهای همه دروس را از «بر» بود. فهم محتوا مهم نیست، حفظ کردن آن برای روز آزمون و تکنیکهایی برای تستزنی کافی است؛ محفوظاتی که امکان دارد دیگر هیچوقت به کار نیایند. شکی نیست که آزمون ورودی بهشکل و شمایلی که در ایران در حال برگزاری است محکوم به فناست و داوطلب باید با توجه به پیشینه تحصیلی و تلاشی که در رابطه با رشتهای که تقاضای ورود به آن را دارد، گزینش شود و دیر یا زود این سد از بین میرود. اما رسانهها موظفاند تا در این تغییر و ایجاد فضای آن سهیم باشند و اولین حرکت مثبت رسانه بهاصطلاح ملی، برگرداندن غول کنکور به چراغ جادو است.