گلشیفته، مرد عرب و فضای مجازی ایرانی

سیزدهم اکتبر سال جاری، کمپانی «ژه‌ژه لوکولر» در حاشیه فستیوال ابوظبی ضیافتی برگزار کرد که بسیاری از هنرمندان در آن حضور داشتند بلافاصله پس از این مراسم و در پی انتشار عکسی از گلشیفته فراهانی در کنار یک مرد عرب وب سایت های مختلف در فضای مجازی با تیتر هایی چون ” گلشیفته فراهانی در آغوش امیر عرب” ، “گلشیفته اینبار در آغوش یک عرب” ، ” جشنواره فیلم ضد ایرانی و گلشیفته فراهانی در بغل امیر عرب” جنجال آفریدند

سیزدهم اکتبر سال جاری،  کمپانی «Jaeger-LeCoultre» در حاشیه فستیوال ابوظبی ضیافتی برگزار کرد که بسیاری از هنرمندان در آن حضور داشتند بلافاصله پس از این مراسم و در پی انتشار عکسی از گلشیفته فراهانی در کنار یک مرد عرب وب سایت های مختلف در فضای مجازی با تیتر هایی چون ” گلشیفته فراهانی در آغوش امیر عرب” ، “گلشیفته اینبار در آغوش یک عرب” ، ” جشنواره فیلم ضد ایرانی و گلشیفته فراهانی در بغل امیر عرب” جنجال آفریدند و واکنش تند عده ایی از مخاطبان جامعه مجازی را نیز به همراه داشت. واکنشی تند و توهین امیز بدون هیچ منطقی! و بدون لحظه ای درنگ. عبارات زیر تنها گوشه ای از  نظرات بیشماری است که در زیر عکس اخیر گلشیفته فراهانی در فیسبوک گذاشته شده است «خاک تو سرش، لیاقتش هم بیشتر از یه عرب نیست! حالم بهم خورد کثافت! تو اسطوره بودی…! تف تو روش! آخه چرا؟!برا پول در آوردن تویی که لخت شدی و پا روی هر چی اخلاقیات گذاشتی! هم خوابه شدن با یه عرب؟!  هر کاری کردی و میشه یه جورایی نادیده گرفت ولی؟! رفته بغل عرب؟! تن ایرانی شریف است… نباید بره تو بغل این! وای برما، واقعا متاسفم» و انبوهی نظرات دیگربا همین خط و ربط.. این نظرات آنقدر شگفت انگیز هستند که ارزش یک کار آکادمیک جامعه شناختی را دارد. بیشتر این افراد، عکس گرفتن گلشیفته با این عرب را به منزله هم خوابگی با او تعبیر کره اند!! مشخص نیست چگونه این افراد با دیدن این عکس به چنین نتیجه ای رسیده اند؟! باید از مخاطب پرسید چرا به خود اجازه می دهد در یک فریم قضاوت کند. چرا که اگر مخاطب سینما بودند خوب می دانستند باید همه ی فریم ها را دید تا شاید بتوان قضاوت کرد. البته تولید کنندگان این خبر نیز با تیتری که انتخاب کرده اند در این موج نژاد پرستی شریک اند.

مرد عرب کیست؟
اگر کمی با فضای فستیوال های سینمایی آشنا باشیم این نکته را به خوبی در می یابیم که جز هنرمندان کسی در فضای مربوط به عکس نمی تواند حضور داشته باشد. با یک نگاه کلی به عکس هم میتوان دریافت که عکس، یک عکس یادگاری با یکی از علاقه مندان به سینما هم نیست. اما جستجویی کوتاه در وب سایت فستیوال ابوظبی مشخص می کند که مردِ عربی که در کنار گلشیفته در عکس حضور دارد«محمد سلطان الحبتور» است.  فرزند ارشد خانواده ی برجسته ی اماراتی که نقش مهمی در دنیای مد ایفا می کند. او موسس “هاوس آف گلامو” است.  هاوس آف گلامو  یک نام تجاری مد است که در امارات مستقر است. این  برند را محمد سلطان الحبتور و تامارا القبانی دو طراح مد در سال ۲۰۰۹ افتتاح کردند. و در کوتاه زمانی به شهرت رسیدند.

مرد سالاری و فرهنگ مالکیت زنان
یکی از نگاه های رایج به زنان، نگاه مالکیت مدارانه است. در این نوع نگاه افراد جامعه بدون اینکه متوجه باشند در مواجهه بازنان رفتاری بروز می دهند که نشان می دهد خود را مالک احساس می کنند در جامعه امروز ایران علی رقم تلاش یکصد ساله فعالان حقوق زن همچنان افرادی هستند که زن را مایملک خود می دانند. این روند، از مالکیت زنان در خانه تا محله و شهر و کشور ادامه دارد. رفتاری که با غیرت پوشانده می شود و در ذیل آن هیچ ارزشی برای زن به عنوان انسانی مستقل و واقف به امور قائل نیست و در واقع زنان را موجوداتی کم خرد و نزدیکتر به خطا می داند که پیوسته باید مردان جامعه از آن مراقبت کنند. تفکری که نه تنها برای زن شعور قایل نیست که او را تنها وسیله ارضای نیاز شهوانی می داند. در واقع ریشه این نگاه و کنش روانی، خاص جوامع سنتی و مرد سالار است نگاهی مالکیت مدارانه که به دنبال خود برخوردی واکنشی، مبتنی بر احساسات  ناشی از حس برتری مردانه به وجود می آورد. در این گونه جوامع هرگونه تهدید که متوجه خدشه وارد کردن به حق مالکیت مرد نسبت به زنان باشد، با واکنشی تند پاسخ داده می شود. این نوع نگاه زن را در واقع مایملک مرد می داند و در بسیاری از موارد از حقوق انسانی اش محروم می کند. حق انسانی زن را مردان تعیین می کنند؛ چه بپوشند، چه کارهای بکند و یا چه کار های نکند، حتی چگونه راه برود و با چه لحن و تن صدایی صحبت کند، با چه کسانی رابطه داشته باشند و… به همین دلیل هم هست که پس از انتشار عکس فرهادی و معادی و قبادی و دیگر سینماگران مرد در فستیوال های مختلف در کنار بازیگرانی چون آنجلیا جولی و مونیکا بلوچی نه تنها واکنش منفی نشان نمیدهد که اسباب سربلندی خود را فراهم می بیند. همین نگاه باعث می شود که موفقیت های یک بازیگر زن ایرانی به چشممان نمی آید و حضور پی در پی او در سینمای بین المللی را نمی بینیم

نژاد پرستی
«نژاد پرستی نوع خاصی از تعصب است که بر مبنای استدلالات نادرست و عمومیت دادن برخی خصوصیات به گروهی از انسانها، به گونه‌ای غیر قابل انعطاف، شکل می‌گیرد. تعصب از کلمه ی لاتین «پرجودیسم» که به معنای پیش داوری کردن پیش از روشن شدن حقایق است، ریشه می‌گیرد. هرگاه فردی اجازه دهد عقاید متعصبانه اش مانع از رشد و حرکت دیگری شود تبعیض نژادی رخ داده‌است. و آنان که همه ی افراد یک نژاد را از برخی مشاغل خاص، مسکن، حقوق سیاسی، فرصتهای تحصیلی یا تعاملات اجتماعی محروم می‌کنند عاملان تبعیض نژادی هستند.» با توجه به تعریف متداول باید گفت نژادپرستی در جامعه ایرانی موج می زند و قابل انکار نیست و باید فکری به حال این غده متورم که جلوی دید را گرفته کرد. باید باور کنیم که ما ایرانی ها در مجموع هیچ تفاوتی با افغانی ها،عرب ها، پاکستانی ها، قفقازها، هندی ها، افریقایی ها، اروپایی ها و آمریکایی ها و کلا هیچ انسانی در زمین نداریم. هیچ تفاوتی. در جوامع دیگر نژاد پرستی رابطه مستقیم به سطح فرهنگ دارد اما در ایران متفاوت است در جامعه ایرانی  خیلی از افراد تحصیل کرده را می بینید که از اعراب متنفر هستند حتی ایرانیان مذهبی که تنفرشان به اعراب را در قالب  بغض و کینه  از اهل سنت و بزرگان اهل سنت نشان می دهند. در جریان موضع امارات در مورد جزایر سه گانه معترضان ایرانی در مقابل سفارت امارات کیک تولدی با ۳۵ شمع درست کرده بودند و شعار می دادند “امارات، کشورک، ۳۵ سالگی ات مبارک” از طرف ایران ۲۵۰۰ ساله. یا بسیار دیده ایم بعضی از ایرانیان با نفرت نسبت به اعراب به ایرانی های دیگر می گویند که چرا به این کشورهای عربی مسافرت می کنید و پولتان را می برید آنجا خرج میکنید. ولی هیچ وقت کسی نمیگوید که چرا این همه ایرانی هر سال به مالزی، تایلند و ترکیه می روند و انجا پول خرج میکنند. همه این ها نشان دهنده نگاه حقیرانه نسبت به اعراب است. اما وقتی این نوع واکنش در مورد اعراب در حکومت و مدل برخورد آن در روابط بین الملل دیده می شود خبر از ریشه دواندن نژاد پرستی در ارکان قدرت می دهد وقتی در تعارضات منطقه ایی با کشور های عرب همسایه با مسئولان کشوری با چنین عباراتی اعلام موضع می کنند؛ “اصلا شما هم آدمید؟” ، “توی امارات اصلا عددی هستی؟” ، “اگر ایرانی ها کنار خلیج فارس فوت بکنند شما را باد می برد.” ، “بحرین خاک ایران است” ، “اربابانشان انگلیس، آمریکا و فرانسه به این ها خط می دهند” ، “این ها که از خودشان اراده ای ندارند.” “این ها اصلا کاره ای نیستند.”نشان از نوع نگاه حقیرانه به اعراب و نگاهی از بالا به پایین می دهد که همان معنای نژادپرستی را دارد. این نوع نگاه به عرب ها ختم نمی شود و در مورد لرها، ترک ها، کردها، گیلانی ها هم صدق می کند حتی می توان پا را از این هم جلوتر گذاشت همین که در نگاه جامعه، ایران به دو بخش تهران و شهرستان تقسیم می شود نشان از ریشه دواندن این نگاه دارد و به همین علت است که تیم های فوتبال خارج از تهران تبدیل به ارتش منطقه شان شده اند و قرار است تراکتورسازی از حیثیت ترک ها دفاع کند و ملوان از گیلانی ها و سپاهان از اصفهانی ها و بقیه تیم ها هم به همین منوال و از آنسو با همه موفقیت هایی که به دست می آورند با دهن کجی رسانه مرکزی مواجه می شوند. اما در این جامعه کسی قربانی صرف نیست در واقع خود قربانی هم عامل تبعیض نژادی است. کما اینکه عید سال گذشته یکی از مسئولان اصفهانی دستور جلوگیری از حضور افغان ها در یک پارک را صادر کرد و بسیاری نمونه های دیگر.وقتی با یک معضل اجتماعی روبه‌رو می‌شویم، راهکارهای بسیاریی به ذهنمان می‌رسد، ولی شاید راه ساده‌تر فرافکنی باشد.در نهایت با همه شواهد،با پاک کردن صورت مسأله، به دنبال رفع مسئولیت هستیم که انگار خوبی‌ها از صدقه سر دولتی وجود ماست و بدی‌ها از دیگران. متناقض تر اینکه ما خود را مبدع منشور حقوق بشر میدانیم و بوسیله همان اقوام و ملیت های دیگر را تحقیر می کنیم. 

ماده ی دو اعلامیه جهانی حقوق بشر
«همه انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیده ی دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مصرح در این «اعلامیه»اند. به علاوه، میان انسانها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمروقضایی و وضعیت بین المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.»

دختران درخشان بیش از یک داستان موش و گربه است. سازندگان این اثر تلاش دارند تا چگونگی خشونت و آسیب را به تصویر بکشند و اینکه واقعیت چطور می‌تواند این چنین از هم بپاشد.

در جریان سرکوب مخالفان به دست پلیسِ ضد کمونیست، یک دانشجوی دانشگاه ملی سئول زیر شکنجه کشته می‌شود. با نشر این خبر به رسانه‌های کره جنوبی که در آن روزها فضای سیاسی‌اش بعد از سرکوب شدید «قیام گوانچو» زیرزمینی شده بود دوباره ملتهب شد.

سفر در زمان اگرچه دستمایه فیلم‌ها و سریال‌های زیادی بوده است اما نوع نگاه و فلسفه درونِ داستان «تاریکی» آن را از دیگر آثار متمایز می‌کند. آثار مشابه عموما به دنبال نگاهی سطحی با دستمایه طنز هستند که مخاطب را نهایتا در این رویا می‌برد که چه خوب بود اگر می‌توانستیم حال و آینده را با یک دستکاری در گذشته متحول کنیم.

به طور معمول بحران‌ در روابط از یک حادثه ساده آغاز می‌شود آنجا که سال‌ها تردید زوج‌ها روی هم تلمبار شده و به دنبال یک جرقه برای ظهور است و وقتی اولین تکه آن به راه می‌افتد بهمنی بزرگ منجر به فروپاشی همه ساخته‌ها مي‌شود. فیلم فورس ماژور اثر روبن اوستلوندِ سوئدی چنین روایتی است. در قالبی دراماتیک به زوایای پنهان یک رابطه زناشویی می‌پردازد.