دختران درخشان بیش از یک داستان موش و گربه است. سازندگان این اثر تلاش دارند تا چگونگی خشونت و آسیب را به تصویر بکشند و اینکه واقعیت چطور میتواند این چنین از هم بپاشد.
پرزیدنت آغاز دوره چهارم زندگی هنری مخملباف
پیرامون باریا
دیشب افتتاحیه فیلم «پرزیدنت» بود و با لطف جناب کارگردان فرصتی پیش اومد که بعد از یه سال بالاخره این فیلم و ببینم. فیلم با تصاویر پر زرق و برقی از خیابونهای یه کشور ناشناس شروع میشه و با تصاویر تیرهای از همون کشور تمام. مخملباف در این فیلم داستان گذار نافرجام از دیکتاتوری را روایت میکنه، به سینماییترین شکل ممکن. پرزیدنت از اون دسته از فیلمهایی شده که شما را میخکوب میکنه روی صندلی. به جز میانهی داستان که ریتم کندتری داره و یه فرصت میده که ساعتتون را نگاه کنید مابقی فیلم اجازه سر تکون دادن نمیده. نهایت اینکه، در ادامهی حیات مخملبافی -به قول خودش سیر و سفر- این فیلم هیچ ربطی به فیلمهای دیگهی مخملباف نداره. انگار دوره چهارم زندگی هنری مخملباف شروع شد.
در جریان سرکوب مخالفان به دست پلیسِ ضد کمونیست، یک دانشجوی دانشگاه ملی سئول زیر شکنجه کشته میشود. با نشر این خبر به رسانههای کره جنوبی که در آن روزها فضای سیاسیاش بعد از سرکوب شدید «قیام گوانچو» زیرزمینی شده بود دوباره ملتهب شد.
سفر در زمان اگرچه دستمایه فیلمها و سریالهای زیادی بوده است اما نوع نگاه و فلسفه درونِ داستان «تاریکی» آن را از دیگر آثار متمایز میکند. آثار مشابه عموما به دنبال نگاهی سطحی با دستمایه طنز هستند که مخاطب را نهایتا در این رویا میبرد که چه خوب بود اگر میتوانستیم حال و آینده را با یک دستکاری در گذشته متحول کنیم.
به طور معمول بحران در روابط از یک حادثه ساده آغاز میشود آنجا که سالها تردید زوجها روی هم تلمبار شده و به دنبال یک جرقه برای ظهور است و وقتی اولین تکه آن به راه میافتد بهمنی بزرگ منجر به فروپاشی همه ساختهها ميشود. فیلم فورس ماژور اثر روبن اوستلوندِ سوئدی چنین روایتی است. در قالبی دراماتیک به زوایای پنهان یک رابطه زناشویی میپردازد.