سرزمین زیتون؛ از گشایش های امام موسی تا آتش افروزی احمدی نژاد
ندای سبز | ۱۹ تیر ۱۳۹۰
بعد از انتخابات سال ۱۹۳۲ در لبنان، که باحمایت فرانسه صورت گرفت، حداقل امتیازات به شیعیان داده شد و بخش مهمی از اختیارات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در اختیار مسیحیان و اهل سنت گذاشته شد. میثاق ملی سال ۱۹۴۳نیز نظرات جامعه در حال کثرت شیعیان را تامین نکرد. شیعیان لبنان نه سازماندهی منظمی داشتند و نه رهبری مقتدر، آنان به واسطه دو قرن تحقیر و سرکوب یا دین گریز شده و به احزاب چپ گرایش پیداکرده بودند، یا سر در گریبان فرو برده بودند. شیعیان لبنان به دلیل فقر فرهنگی و اقتصادی عموما زندگی سختی را تحمل میکردند و به کارهای سخت و پست مشغول بودند تا جایی که کارگران لبنان را عموما شیعیان تامین میکردند. در آن سو تر امام موسی صدر که پس از پایان تحصیلات حوزوی در قم و فراقت از تحصیلات در دانشگاه برای ادامه دروس حوزوی به نجف رفته بود در اواخر سال ۱۳۳۸ و به دنبال توصیههای آقایان بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین و وصیت سیدعبدالحسین شرف الدین رهبرمتوفی شیعیان لبنان به عنوان جانشین وی به لبنان رفت. عمده اهداف وی از مهاجرت به لبنان بهبود امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان بود. به نظر نگارنده اولین حضور ایرانیان در معادلات لبنان از مهاجرت سیدموسی صدر حادث شد. امام موسی صدر با ورود به لبنان فعالیتش را آغازکرد و در اولین حرکت شروع به تحقیق و واکاوی در علل عقب ماندگی شیعیان در لبنان کرد و ماحصل این تلاش بعد از دو دهه، ورود جامعه شیعیان لبنان در دایره قدرت و بهبود وضع معیشتی و تحصیلی ایشان بود. در طول حضور سیدموسی صدر شاگردان و مریدان زیادی در محضر او تلمذ کردند که بعد ها از بازیگران قدرت شدند – چون سید عباس موسوی دبیر کل سابق حزب الله، نبیه بری رییس فعلی پارلمان و حسن نصرالله جانشین موسوی– .ایشان باتأسیس جنبش اَمل، هم سعی در ترسیم خط و مشی مستقل و الهام گرفته از آداب تشیع کرد و هم تلاش برای زدودن آثار محرومیت و پیشرفت شیعیان لبنان .
حزب الله لبنان
بعد ازربوده شدن امام موسی صدر و انقلاب ایران و اختلافاتی که در جنبش امل ایجاد شد، هستهای متشکل از بعضی از اعضای جنبش امل همچون شیخ صبحی طفیلی، شیخ راغب حرب، شیخ عبدالکریم عبید، سیدعباس موسوی، سید حسن نصرالله، سیدابراهیم امین السید، شیخ حسین الکورانی، شیخ نعیم قاسم، شیخ محمد یزبک، حسین خلیل، محمد رعد، و محمد فنیش ونیروهای حزب الدعوه به رهبری علامه سید محمدحسین فضلالله واعضایی از جنبش فتح به رهبری خلیل الوزیر و اعضایی همچون عماد مغنیه و ابوحسن سلامه و تمام گروه ها و جریانهایی که از انقلاب ایران وآیت الله خمینی تاثیرگرفته بودند شکل گرفت که هسته اولیه حزب الله لبنان بود . حزب الله لبنان از ابتدای تاسیس مورد توجه حکومت ایران بود و همیشه از حمایتهای ایران برخوردار بوده است. دلیل این حمایت در ابتدا تلاش روحانیت شیعه برای گسترش فرهنگ شیعه در نقاط دیگرغیر از ایران و عراق بود، اما بعدها به دلیل افزایش توان حزبالله و همسایگی لبنان و اسرائیل نحوه تعامل تغییرکرد، حزبالله تبدیل به اهرم فشار ایران بر اسرائیل شد. «پرچم زردها» به واسطه حمایت بیدریغ ایران تبدیل به مدافعان منافع سیاسی ایران در منطقه شدند. این سر سپردگی تا آنجاپیش رفت که در جریان جنگ ۳۳ روزه لبنان، ستاد جنگ نه در بیروت و دفتر فؤاد سینیوره که در تهران برگزارمی شد و گواه این مدعا مصاحبه ای است از سید حسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان منتشر شده است، او در مصاحبه اختصاصی با صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که در طول جنگ از مولایش، سیدعلی خامنهای رهنمود و راهنمایی دریافت میکرده است.
روابط ایران و اسرائیل
اسرائیل اگرچه از ابتدای اعلام استقلالاش با ایران روابط دیپلماتیک نداشته اما در زمان پهلوی دوم، ایران اسرائیل را دوفاکتو به رسمیت شناخت. دکتر مصدق اولین دولتمردایرانی بود که اسرائیل را به رسمیت نشناخت و در اسفند ۱۳۳۰ شناخت اسرائیل را –حتی به صورت دو فاکتو – پس گرفت. بعد از دکتر مصدق، به دلیل مقاصد مشترک حکومت پهلوی و دولت اسرائیل بایکدگر در منطقه، روابط عمیق و عمیقتر شد تا پیروزی انقلاب در بهمن ۵۷. دولت موقت انقلاب در اولین موضع گیری ۳۲ کارمنداسرائیلی را از ایران اخراج کرد و از آن روز تا حال روابط بین ایران اسرائیل دچار تنش است. ایران در تمام سی سال پس از انقلاب در تلاش بوده تا ضریب نفوذ خود را در منطقه و بالاخص همسایگان اسرائیل افزایش دهد و عرصه را در منطقه بر اسرائیل تنگ کند. بااینکار امنیت اسرائیل را مختل کرده و او را در زمین خودش مشغول کند و خود را یگانه قدرت منطقه. مشکل ایران با اسرائیل مسئله فلسطین نیست بلکه موازنه قدرت در منطقه و عبور از رقیب است . از میان چهار همسایه اسرائیل ایران تنها باسوریه و لبنان روابط خوب و دوستانهای برقرار کرده است و تلاش برای حفظ روابط در دستور کار وزارت خارجه است .
دولت اصلاحات
موضع گیری در مقابل اسرائیل اگرچه در تمام دولتهای پس از انقلاب مرسوم بوده، اما نوع نگاه دولتها متفاوت بوده است . در شرایطی که ظن دست داشتن ایران در بمبگذاریهای آمیا، مرکز نظامیان آمریکایی در ظهران عربستان و حکم نهایی دادگاه میکونوس که رهبران ایران را مقصر ترور سه تن از کردهای ایرانی در آلمان می دانست و ایران را در آستانه حمله نظامی آمریکا قرار داده بود، پیروزی غیر متنظره محمد خاتمی و آغازسیاست تنش زدایی او روابط ایران و غرب را تا حدود زیادی بهبود بخشید. خاتمی در آغازین روزهای ریاست جمهوریاش در اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی که خود میزبان آن بود در اظهار نظری درباره اسرائیل حق فلسطینیان برای تصمیمگیری در خصوص اسرائیل را به رسمیت شناخت و دخالتها در این زمینه را کاهش داد و این آب سردی بود که از یکسو شعلههای آتشی که غرب برای ایران تهیه دیده بود را فرو مینشاند و از سوی دیگر آتش خشم گروههای فلسطینی که مدعی دامن زدن ایران بر جنگ فلسطین و اسرائیل بودند. دولت اصلاحات همان سیاست پیشین جمهوری اسلامی که تنگ کردن عرصه بر اسرائیل در منطقه بود را پیش گرفت اما تفاوت آن با دولتهای قبلی در نوع نگاه خاتمی بر این سیاست بود. خاتمی نه با استفاده از ابزار جنگی و کوبیدن طبل جنگ و در رویارویی مستقیم با اسرائیل که از طریق ایجاد روابط محکم باکشورهای منطقه و جهان سعی در اثبات حقانیت ایران داشت. نوع نگاه خاتمی به لبنان نیز متفاوت بود وی باتوجه به همه احزاب لبنان و نه فقط حزب الله و تاکید بر تعامل دولت با دولت بر آن بود تا جایگاه ایران را در لبنان تثبیت کند. با این استراتژی هم حمایت لبنان را به دست آورده بود و هم بر آتش زیر خاکستر نفاق بعد از جنگهای داخلی لبنان دامن نزده بود واین نحوه تعامل آنقدر ملموس بود که مطران خضر، یکی از رهبران مسیحی مخالف حزب الله بعد از سفر خاتمی به لبنان گفت: اگر حزب الله قرار است مسلح باشد و حمایت شود از کشوری که رییس جمهورش سیدمحمد خاتمی است ما حزب الله مسلح را هم میپذیریم.
دولت احمدی نژاد
ایران و اسرائیل امروزه روابطی خصمانه بایکدیگر دارند که گاهی تا حد تهدیدهای نظامی متقابل نیز پیشرفتهاست. بارها احمدینژاد بدون در نظر گرفتن خسارات احتمالی و هزینههای آن خواهان محو و نابودی اسرائیل از روی نقشه جهان شده است. احمدینژاد باتحریک هر روزه اسرائیل و موضعگیریهای بیهدف، هر روز بیش از پیش بر طبل جنگ میکوبد. جنگی که در صورت بروز اوضاع خاورمیانه را تا حد زیادی تغییر میدهد و با کمی اغراق به واسطه اعلام موضع همیشگی بسیاری از کشورها در این موضوع خاص میتواند جنگ جهانی سوم باشد. جنگ در این منطقه به دلیل اهمیت خاورمیانه در دنیای امروز و وجود بزرگترین منابع نفت و گاز میتواند تحولی عمیق در اقتصاد جهان ایجاد کند و این میتواند مهمترین دلیل برای ورود کشورهای دیگر به این کشمکش باشد. نحوه برخورداحمدی نژاد در لبنان هم بسیار قابل توجه است او می کوشد تا روابطش را با حزب الله گسترش دهد و پرچم زردها را شاخه نظامی خود در مرز اسرائیل میداند . نوع برخورد دولت کودتاباپرچم زردها باعث شده تا احزاب دیگر لبنان منافع ملی خود را نیز در خطر ببینند و این نوع رفتار قطعا در دراز مدت موجی از اختلاف را در لبنان ایجادخواهد کرد و چه بسا باعث شعلهور شدن آتش زیر خاکستر جنگ فرقهای در لبنان باشد و این مغایر با عملکرد امام موسی صدر در لبنان بود که در بحبوحه جنگهای داخلی و در راستای پایان دادن به این برادرکشی در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب نشست، تا به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع و شخصیت کاریزماتیک خود در میان تمامی مذاهب پایان نآرامی را برای مردم لبنان به ارمغان آورد .
شیعیان لبنان
اگر علمای شیعه بخواهند وضعیت شیعیان لبنان در مطلوبترین حالت باشد راهی جز اقتدا به روش و منش امام موسی صدر ندارند. روشی که بر پایه ایجاد صلح و آرامش و تعامل با همه احزاب و مذاهب لبنان بود و میکوشید تا شیعه لبنانی را در جامعه لبنان به عنوان عنصری متفکر و خشونت گریز معرفی کرده و تشیع را مذهبی بر پایه اخوت و برادری. اگر رهبران ایران به دنبال جلب حمایت لبنان هستند باید روابط خود را با دولت لبنان و نه حزب الله گسترش دهند و اگر حسن نصرالله به دنبال کسب مشروعیت در لبنان است بایداین مهم را از طریق تعامل با احزاب دیگر و نه تقویت نظامی حزب الله دنبال کند. پرچم زرد ها بایدآگاه باشند که اگربه دنبال حمایت ایران هستند باید روش و منش خود را تغییر دهند چهره اینروزهای پرچم زردها به واسطه حمایت دولت کودتا مخدوش است آنها باید بکوشند تا لکه ننگ دست داشتن در بعضی اقدامات مشکوک در تهران را از دامان خود پاک کنند و در آخر بدانندکه هر حکومتی مشروعیتش را از مردمش میگیرد . کوچکترین تقاضا از نصرالله پیروی از مرادش امام موسی صدر است .