دختران درخشان بیش از یک داستان موش و گربه است. سازندگان این اثر تلاش دارند تا چگونگی خشونت و آسیب را به تصویر بکشند و اینکه واقعیت چطور میتواند این چنین از هم بپاشد.
در جریان سرکوب مخالفان به دست پلیسِ ضد کمونیست، یک دانشجوی دانشگاه ملی سئول زیر شکنجه کشته میشود. با نشر این خبر به رسانههای کره جنوبی که در آن روزها فضای سیاسیاش بعد از سرکوب شدید «قیام گوانچو» زیرزمینی شده بود دوباره ملتهب شد.
سفر در زمان اگرچه دستمایه فیلمها و سریالهای زیادی بوده است اما نوع نگاه و فلسفه درونِ داستان «تاریکی» آن را از دیگر آثار متمایز میکند. آثار مشابه عموما به دنبال نگاهی سطحی با دستمایه طنز هستند که مخاطب را نهایتا در این رویا میبرد که چه خوب بود اگر میتوانستیم حال و آینده را با یک دستکاری در گذشته متحول کنیم.
به طور معمول بحران در روابط از یک حادثه ساده آغاز میشود آنجا که سالها تردید زوجها روی هم تلمبار شده و به دنبال یک جرقه برای ظهور است و وقتی اولین تکه آن به راه میافتد بهمنی بزرگ منجر به فروپاشی همه ساختهها ميشود. فیلم فورس ماژور اثر روبن اوستلوندِ سوئدی چنین روایتی است. در قالبی دراماتیک به زوایای پنهان یک رابطه زناشویی میپردازد.
The Iran-Iraq War led to the production of more than 260 films, including The Queen (2012). It looks at the war from the point of view of soldiers on both sides and looks at what leaders do to start wars. The Queen is a moving and provocative film, even though it has received criticism in Iran for how it depicts the war and has political overtones. It is highly suggested.
جنگ در طول تاریخ منشا تغییرات بزرگی در جوامع بوده است. جنگ ایران و عراق نیز با جبههای گسترده از غرب تا جنوب روی خط مرزیای به طول ۱۶۰۹ کیلومتر به مدت ۸ سال، عامل بزرگی در تحولات معاصر جامعه ایران است، که سینما به عنوان یکی از جنبههای آن در ایرانِ پس از جنگ دستخوش تغییرات عمیقی شده است.
Plus de 260 films ont été réalisés suite à la guerre Iran-Irak, y compris "La Reine" (2012), qui explore les points de vue des soldats des deux camps et interroge la responsabilité des dirigeants dans les guerres. Bien qu'il ait rencontré des obstacles en Iran en raison de sa représentation politique de la guerre, "La Reine" reste un film émouvant et stimulant.
در سال ۱۳۸۹ تئاتر هدا گابلر روی صحنه رفت که به مذاق اصولگرایان خوش نیامد. همین موضوع باعث شد که با اعتراض شدید کیهان ، فارس ، بولتن نیوز و ...دولت که در اختیار تیم احمدینژاد بود این تئاتر را متوقف کند. این اما پایان ماجرا نبود...
در این میان سینماگرانی هم نگاه سیاسیشان را به دنیای پیرامون انداختند گاهی در قالبهای رایج سیاسی و گاهی خارج از کادر و روایت واقعیت موجود. کنستانتینوس گاوراس هم از این قاعده مستثنا نبود و سعی کرد تا روایت خود را از واقعه تصویر کند. با این تفاوت که اون در میان هیاهوی دنیای شرقی- غربی مشغول نقد آن جهانبینی شده بود.
آیا تا به حال بر سر دو راهی خرید سیدی یک سریال و یا دیدن رایگان آن به شکل آنلاین قرار گرفتهاید؟ اگر ایرانی ساکن خارج از کشور هستید آیا راه دیگری جز دیدن فیلمهای ایرانی به جز راههای رایگان و البته غیرقانونی میشناسید؟ "ناظران" این هفته به موضوع تماشای فیلمها و سریالها به شکل رایگان و غیرقانونی میپردازد.
عکس کودکان را حتی برای کمک به آنها منتشر نکنید، حتی با محو کردن صورت و هویت آنها.
Der Baader Meinhof Komplex (original title) گره بادر ماینهوف داستان آغاز و فرجام فراکسیون ارتش سرخ، (آر. اِی.اف)، یکی از خشنترین و شاخصترین گروههای چپگرا در آلمان پس از جنگ جهانی دوم است.
Dès l’annonce hâtive des résultats de élection présidentielle iranienne de 2009 des centaines de milliers de manifestants, convaincus du caractère …
مشکل نداری و بیکاریه. فقر…فقر…فقر… سوختیم. من یه نفر پیر زنم پشت یه کوه مشکل! با ماهی چهارصد تومن امام خمینی چکار کنم؟ بیا ببین. نه فرشی نه زندگیای…مریضیم. شما را به اون خدا به داد ما برسید. اگه خدا را میشناسید! اگر نمیشناسید که هیچی. ما سوختیم اینجا…گشنهایم
بزرگمهر حسینپور: «بايد با توضيح ماجرا و محبت و آگاه سازی از سرنوشت بچههايشان، عقيم سازی اين كارتن خوابها و آشفتگان بیجا و مكان از توليد كارتن خوابهای آينده جلو گيري كرد»!
در جامعهای که حتی اسم بردن از میرحسین، کروبی، رهنورد و خاتمی جرم است. خبرنگار جایش را با بازجو عوض کرده یا شاید هم با حفظ سمت مشغول است! و یکطرفه اصرار دارد تا حرفش را به کرسی بنشاند. تصمیمش را هم از قبل گرفته و هنرمند را ترسو، جدا شده از بدنه جامعه، بیمسئولیت و احساساتی - با برداشت عکس! چیزی معادل ناز نازی- میداند.
نیروی انتظامی ایران به تازگی ویدئوهایی از تعقیب و گریز مجرمین خطرناک منتشر میکند، تصاویر رد و بدل شدن آتش بین مجرمین و پلیس که دیدن آنها در ایران برای بسیاری تعجبآور است.
چکامه چمن ماه، صدف طاهریان، مانی کسراییان، رابعه اسکویی، محمدتقی راوندی، مهدی مظلومی، سعید ابراهیمیفر و امروز بهارک صالحنیا به جم پیوستهاند. برای من که امروز دیگه کمکم ۶ سال شده از ایران دورم -و دوستام اصرار دارند که فضای بعد از ۸۸ که من ندیدم کاملا با قبلش متفاوته- خیلی سخته که رفتار هنرمندانی که از ایران خارج و به تلویزیون جم میروند را درک کنم چه رسد به قضاوت! اما یک چیز مشترک در همهی این آدمها هست. «دیده نشدن».
در یک مهمانی با چندتا از دوستان سینمایی بودیم و صحبت سر این بود که چرا بازیگرها هر پروژهای را قبول میکنند؟ چرا هر نقشی، در هر داستانی را میپذیرند؟ فیلمهایی که گاهی به وضوح در مقابل خواست جامعه است! و من نظرم این بود که اهالی سینما باید بیرحمانه این تیپ بازیگرهایی را که برای «پول» هر کاری انجام میدهند سر کارهاشون دعوت نکنند...
سینما در ایران از همان شروع تاریخش سوژهای را مطرح میکند که جامعه هنوز هم نتوانسته جواب قاطع به آن دهد. «حاج آقا آکتور سینما» از جامعه میپرسد٬ جامعه سنتی در برخورد با مقوله مدرنی به نام سینما چه برخوردی باید داشته باشد؟ جای زنان در کجای این معادله است؟ اگرچه آوانس اوگانسیان این سوال در سال ۱۳۱۲ مطرح میکند و پاسخ میدهد اما حقیقت این است که مشکل حل نشد.
دیشب افتتاحیه فیلم «پرزیدنت» بود و با لطف جناب کارگردان فرصتی پیش اومد که بعد از یه سال بالاخره این فیلم و ببینم. فیلم با تصاویر پر زرق و برقی از خیابونهای یه کشور ناشناس شروع میشه و با تصاویر تیرهای از همون کشور تمام. مخملباف در این فیلم داستان گذار نافرجام از دیکتاتوری را روایت میکنه، به سینماییترین شکل ممکن.
اواخر سال ۷۷ با بچههای فامیل تصمیم گرفتیم که یک نشریه فامیلی داشته باشیم و با یه هیئت تحریریه ۵ نفره شروع کردیم . اسمش را هم گذاشتیم «اوشا» به معنی خانه.
یه بیماری ای هم بین ایرانی های خارج از کشور هست. یه اصرار عجیبی دارند که فارسی حرف نزنند. منظورم این نیست که به یه زبان دیگه ای (مثلا فرانسه یا انگلیسی) حرف میزنند. به قول شاملو با یه زبان حرامزاده حرف میزنند. یه ملغمهای از فارسی و زبان اون کشوری که توش هستند. چشم شون به یه ایرانی تازه وارد هم که بیفته کیف می کنند! شروع می کنند با همون زبان حرامزاده حرف زدن و فخر فروشی به این بینوای تازه وارد! کاری باهاش می کنند که ۱۸ ماه خدمت با ..س ماه خدمت تو پادگان نمیکنه!
«دفترکودکی» تلاشی بود درجهت احقاق حقوق کودکان: راهی برای همراهی با جنبش احقاق حقوق کودکان در ایران. مبارزه برای تحقق حقوق کودکان اگرچه امری اجتماعی-سیاسی به حساب می آید اما ـ به زعم هیئت تحریریه این هفتهنامه- موضوعی کاملا غیرجناحی است. از این رو تمامی تلاش هیئت تحریریه دفترکودکی٬ و حمایت بی دریغ گردانندگان روزنامه٬ در همین راستا قرار داشت٬ تا فارغ از مرزبندیهای موسوم سیاسی به این صورت مسئله اجتماعی -سیاسی پرداخته شود.
رخشان بنی اعتماد با «قصه ها» سعی دارد به رسالت هنری که به عهده اش هست عمل کنه و آینهای تمام قد از جامعه باشد حالا امثال لاله افتخاری هرچه میخواهند فریاد بزنند که این سیاه نمایی است اما این روایت را مردم می پذیرند چون تک تک آن را در جامعه دیدند و با تمام وجود حس کردند.
La guerre est déclarée entre l’Iran et Israël… mais seulement dans un film d’animation 3D. Plusieurs films montrant la destruction de l’État d’Israël par l’Iran circule actuellement sur internet. Et le mystère reste entier sur les producteurs de ces films à gros budget.
به نظر میرسد یکی از جدیدترین جنبه هایی که ایران برای حمله به اسراییل آن را بازگشایی کرده کارتون و انیمیشن است. ماهها است دولت حسن روحانی، جانشین محمود احمدی نژاد شده، رییس جمهوری که شاید بزرگترین سر و صدای بین المللیاش انکار هولوکاست و جمله معروف «اسراییل باید از نقشه محو شود» بود. حالا مسند او را حسن روحانی در اختیار گرفته که برای اولین بار در تاریخ ایران، به تمامی یهودیان جهان «رش هشانا» را تبریک گفت و...
تلویزیون دولتی ایران، مخاطبانش را هر دم بیش از پیش از دست میدهد و عرصه را به تلویزیونهای ماهوارهای واگذار میکند. در این میان مجموعه تلویزیونی «کلاه قرمزی» بینندگان بسیاری به دست آورده و بحثهایی هم برانگیخته.
L’histoire est écrite par les vainqueurs : voilà un adage frappant de vérité en Iran. Dès le lendemain de la révolution islamique de 1979, les nouvelles autorités ont bloqué l’accès aux archives des médias, plongeant dans l’oubli toute une génération de stars qui détonnaient dans la nouvelle société islamique. Des personnalités dont notre Observateur tente laborieusement de retrouver les traces.
ستارههایی که به دلیل سانسور و نابودی آرشیو رسانهها فراموش شدهاند: از دختران ایرانی که دخترشایسته دنیا شدند تا اسطورههای فوتبال جمله مشهوری است که میگوید:«تاریخ را فاتحان مینویسند» اما شاید این جمله فقط بخشی از واقعیت را بیان میکند بخشی دیگر را نادیده میگیرد. بخشی که فاتحان تاریخی که گذشتگان نوشته اند را نیز گاهی سانسور میکنند. اینگونه است که بسیاری از وقایع تاریخی ناپدید میشوند و...
As is true in Iran, where press and television archives were destroyed following the 1979 revolution, history is written by the winners. Except for a few individuals who look up the scant information they can find, actors, models, and athletes who were once well-known have all but disappeared from memory.
در یک روز آفتابی پاریس به دیدار محمد حقیقت رفتم. قرارمان در یکی از سینما های قدیمی محله ی لاتین پاریس (به قول خودشان کختیه لاتن) [۱]بود. روحیه عجیبی دارد از آن دست آدم هایی که در همان دیدار اول شیفته شان می شوی. موی سپیدش خبر از تلاش چند دهه ای اش در سینما می دهد. تلاشی که بیشتر از اینکه خیرش برای خودش باشد برای سینمای ایران بوده است. از لهجه اش ناگفته پیداست که اصفهانی است. تنها همین موضوع برای من کافی است تا کنجکاو شوم چه شده که مردی از اصفهان امروز پل ارتباط سینمای ایران به غرب است.
اولین تولیدات فرهنگی مختص به کودکان و نوجوانان از ابتدای دهه ی ۴۰ بوجود آمده است و پیش از آن صرفا ادبیات شفاهی جامعه در اختیار این گروه سنی بوده است. در سال ۱۳۴۷و با افتتاح «مرکز سینمایی کانون» پای کودکان به سینما باز شد سینمایی برای کودکان. سینمای کودک، با هویتی مستقل، در راهی تازه گام نهاد و سینما گرانی که به کار درباره کودکان علاقه مند بودند با حمایت کانون، به تولید نخستین نمونه ها دست زدند و ...
تلویزیون از اولین سال های تاسیس «گروه کودک و نوجوان» همواره کوشیده است تا برنامه هایی مناسب حال این گروه سنی تولید کند. اما به دلیل نگاه سلیقه ای مدیران و حوادثی که کشور طی این سال ها همواره درگیر آن بوده شکل و شمایل برنامه ها به طور مدام تغییر می کند. به همین جهت آثار پخش شده برای کودکان، در دهه های مختلف بعد از انقلاب، چه از نظر کیفی چه محتوایی قابل نقد است.
کافی است به مدت سی دقیقه هرکدام از شبکههای تلویزیونی ایران را – در هر ساعتی و هر نوع برنامهای – دنبال کنید تا حداقل یک بار تبلیغاتی مربوط به کنکور را ببینید. مسابقه فوتبال ملی باشد یا والیبال، فیلم سینمایی یا سریال، برنامه طنز یا مستند، صبح باشد یا شب، فرق چندانی ندارد که از لحاظ زمانی در آستانه برگزاری آزمون باشیم یا پس از آن؛ شما باید یکی از آگهیهای مربوط به کنکور را ببینید!
با نزدیک شدن به تابستان و آغاز تعطیلات مدارس همانطور که خانواده ها به فکر پر کردن اوقات فراغت کودکان هستند رسانه ها نیز به فکر تغییر محتوا می افتند و سعی در توسعه بازار خویش دارند. در میان رسانه ها تلویزیون توانسته جایگاه ویژه و گسترده ای را در ۸۰ سال گذشته برای خود فراهم کند و هرچه به جلو می رود دامنه نفوذش گسترده تر می شود. اما در ایران چون تلویزیون منحصر به حکومت است و رقیب دیگری ندارد و ...
هرکسی می تواند قربانی تجاوز باشد؛ از کودکان و بالغان مذکر گرفته تا سالمندان، اما زن بودن یا جوان بودن، احتمال وقوع این امر را افزایش میدهد. از لحاظ روانی آنچه بیشتر مورد توجه روانشناسان است، این نکته است که بسیاری از قربانیان روی این قضیه سرپوش میگذارند، زیرا در صورت بروز این مسئله، انگ بدنامی به آنها میخورد و در نتیجه مشکلات قربانی افزایش مییابد. به همین دلیل معمولاً قربانی راز خود را پنهان میکند.
حضور زنان ایرانی در ورزشگاه های ایران در سالهای بعد از انقلاب ۵۷ و در راستای سیاستهای حکومت جمهوری اسلامی مبنی بر جداسازی زن و مرد و دیدگاه های مراجع تقلید شیعه در این باره محدود شد. در سال های دهه هفتاد و هشتاد این موضوع با درخواست زنان برای دیدن بازی های ورزشی خصوصا فوتبال جدی تر شد و فشار کنفدراسیون های ورزشی آسیایی و جهانی برای پایان دادن به این ممنوعیت ابعاد تازه تری به این موضوع داد
اگرچه باشو در فیلم بهرام بیضایی، کودکی جنگ زده است که مجبور به ترک دیار خود شده، اما این شخصیت حضور مستقیم و فیزیکی در میادین جنگی ندارد و داستان فیلم به موازات جنگ و در نقطه ای دیگر از ایران می گذرد. اما به هر حال فیلم بیضایی اولین اثری است که تاثیرات جنگ را بر روی زندگی یک کودک به تصویر می کشد؛ که صد البته در همان دوران به مذاق فرهنگ رسمی خوش نیامد.
یکی از مسایلی که سالهاست جامعه ایران را درگیر خود کرده اعدام کودکان است. «اعدام کودکان» تصویر درستی از اتفاقی که در جامعه در حال رخ دادن است نمی دهد.
قصه های مجید روایت کودکی است بی پناه، که این بی پناهی در تمام قسمتهای مجموعه موج میزند. بزرگترها مجید سمج و حساس را درک نمی کنند. تا جایی که در اپیزود «ملخ دریایی» حتی از «بی بی» – تنها پناه زندگیاش – نیز کتک می خورد.
از مجموع چهارده فیلم ابوالفضل جلیلی هیچ کدام به جز گال، آن هم در زمانی کوتاه، مجال اکران نیافتند. «نصرت درویشی» در اعتراض به وضعی که جلیلی گرفتار آن شده است می نویسد: « دوستم خوش مشرب، خوش پوش، اهل مطالعه، دارای زن وفرزند وبسیار اجتماعی است.او بیکار است.» جلیلی فیلمسازی بی مانند است که به خاطر نوع نگاه تلخش به مسائل پیرامون گرفتار ممیزی است؛ روایتش تلخ است اما تلخی اش را از جامعه وام می گیرد...
یک بازیکن تیم ملی سوریه، قهرمانی این تیم در مسابقات فوتبال غرب آسیا را به مخالفان این کشور اهدا کرد. وی در پایان دیدار فینال این مسابقات که در کویت برگزار شد، با برافراشتن پرچم انقلابیون سوری در برابر تماشاگران حاضر در استادیوم، همه به ویژه تلویزیون رسمی سوریه را غافلگیر کرد.
با اینکه تنها هشت روز از اکران اولین فیلم بلند مسعود بخشی در ۴۱ سالن سینما در فرانسه می گذرد اما یک خانواده محترم از یکسو توانسته نظر مطبوعات فرانسه را به خود جلب کند، و از سوی دیگر با کسب مخاطب بیشتر گوی رقابت را از فیلم هشت و نیم میلیون یورویی عباس کیارستمی ربوده است. «یک خانواده محترم» چنان سر و صدایی در فضای سینمایی فرانسه به پا کرده که کمتر نشریه سینمایی را می توان دید که عکس، پوستر، خبر و یا تحلیلی از این فیلم نداشته باشد.
چون پخش فیلم «یک خانواده محترم» در ایران در این برهه زمانی محال به نظر می رسد و با توجه به اینکه منتقدانی که هرگز این فیلم را ندیده اند بی رحمانه مشغول نقد و تخریب این اثر هستند - کافی است نام را در اینترنت جستجو کنید تا لیست انبوهی از رسانههای وابسته به حاکمیت را ببینید - و بی رحمانه مسعود بخشی و اثرش را می کوبند. لذا با عذرخواهی از صاحبان اثر جهت تنویر اذهان عمومی ناگزیرم گوشه هایی از داستان این فیلم را افشا کنم تا شاید مخاطبی که باید سال های سال منتظر دیدن این اثر باشد تحت تاثیر نگاهی خاص نباشد.
بعد از جریان خانه سینما یکی از بزرگترین حواشی که خانواده سینما با آن دست به گریبان است اتهام ابتذال به سینمای ایران است که در چند سال اخیر به توالی از سوی فیلمسازان دولتی ایراد می شود. گاهی با شدت هر چه تمام تر و بغض آنگونه که فرج اله سلحشور گفت و بازیگران زن سینمای ایران را “فاحشه” و سینمای ایران را “فاحشه خانه” خواند گاهی با شدت کمتر آنگونه که شورجه گفت: «ذات هنر و سینما مفسده برانگیز است و دلیل تمایل بسیاری از جوانان برای حضور در سینما به دلیل پلشتیهای آن است.»
سیزدهم اکتبر سال جاری، کمپانی «ژهژه لوکولر» در حاشیه فستیوال ابوظبی ضیافتی برگزار کرد که بسیاری از هنرمندان در آن حضور داشتند بلافاصله پس از این مراسم و در پی انتشار عکسی از گلشیفته فراهانی در کنار یک مرد عرب وب سایت های مختلف در فضای مجازی با تیتر هایی چون ” گلشیفته فراهانی در آغوش امیر عرب” ، “گلشیفته اینبار در آغوش یک عرب” ، ” جشنواره فیلم ضد ایرانی و گلشیفته فراهانی در بغل امیر عرب” جنجال آفریدند
در سال های آخر دهه ۱۳۳۰ روند اصلاحات اجتماعی در ایران شتاب گرفت. تغییرات ریخت شناسی شهرها، تقسیم اراضی روستایی، چند برابر شدن فرصت آموزش، نیاز مبرم به نیروی کار ماهر و توجه ویژه به آموزش کودکان از جمله این اصلاحات بود. به دنبال این تغییرات در سال ۱۳۴۰ دگرگونی بنیادی در کتابهای درسی دبستان به وجود آمد و شیوه آموزش الفبا به طور کلی تغییر کرد. در روش نوین فرآینده آموزش حروف، برخلاف گذشته در روند درسها پیش میرفت و به همین علت سرعت یادگیری بالاتر رفت و سن مطالعه تقریبا سه سال کاهش یافت.
وزیر ارشاد دولت برآمده از کودتای انتخاباتی ابلاغ کرد «تا زمانی که دستاندرکاران آکادمی اسکار نسبت به سازندگان فیلم موهن به ساحت قدسی و ملکوتی پیامبر عظیمالشأن و پیامبر آخر الزمان حضرت محمد (ص)، واکنشی در خور شأن نشان ندادهاند به عنوان همدلی و همراهی با قلوب مجروح و زخم دیده یک و نیم میلیارد مسلمانان جهان و بلکه هفت و نیم میلیارد آزادگان جهان از مشارکت سینمای ایران در این رویداد سینمایی امتناع شود.»
جمال شورجه اگرچه برای علاقهمندان به سینمای جنگ چهرهای آشنا بود اما شهرتش در بین نسل جوان را نه از فیلمهایش، که از همسویی با حاکمیت و مخالفتهای پی در پی با اسکار یافت. برای شورجه اسکار همانقدر وهم انگیز است که انگلیسیها برای «دایی جان ناپلون»! مخالفت او با اسکار از همان سالهایی که تلاشها برای حضور در اسکار از سوی سینماگران ایرانی آغاز شد، کلید خورد اما حکایت از کجا آغاز شد؟
نخستین مستند تلویزیونى درباره زندگى آیت الله منتظرى، با صدایى از عزت الله سحابى آغاز مى شود که در همان جملات اول مى گوید: «آینه بود! خصومت، حسادت و رقابت نداشت» و مخاطب انگار در مى یابد که کلید پیروزى جنبش سبز را همین جا باید جستجو کند؛ این صداى مرحوم سحابى هم نخستین بار است که پخش مى شود، او «افق باز و آزاد نگاهِ آیت الله» را مدیون انس با کتاب آسمانى مى داند. کمى بعد صدا و تصویر آیت الله؛ که سوره والعصر را مى خواند و تفسیر مى کند تا بگوید انسان ضرر مى کند و به بیراهه مى رود اگر…
با درگذشت آوینی و انتخاب لقب سید اهل قلم از سوی آیت الله خامنه ای روندی آغاز شد که فاصله میان شهید آوینی و حقیقتِ آوینی، - انگار که دستوری از بالا رسیده باشد - شدت یافت. روند مصادره نام آوینی با تاسیس موسسه شهید آوینی کامل شد. موسسه آوینی مجالی شد برای سینماگرانی که سر ستیز با سینمای ایران دارند. آن طور که اخبار و یادداشت های مختلف در این سال ها نشان می دهد این موسسه تریبونی است برای سینماگران درون حکومتی تا...
نقاش رنگ را بر کلک که می گذارد تبعیض قائل نیست همه ی رنگها را با هم استفاده می کند همه ی رنگ ها را بر بوم می کشد تا تصویری از واقعیت ترسیم کند. واقعیتی که بدان باور دارد یا تصویری از آینده ای که در ذهن می پروراند. در هنر سیاه و سفید و خاکستری با هم داستان را پیش می برند، داستانی که داستان زندگی است. خالقی را نمی توان جست که بین عاملین اثرش یکی را بیش تر بها دهد این ذات هنر است.
شاید جستجوی قدرت در راس حاکمیت، با پرداخت هزینههای سنگین، به عوض روی آوردن به بدنه اجتماعی، خطای مکرر اصلاحطلبان از ابتدا تا امروز باشد. اگر تعریف «ماکس وبر» ازقدرت را بپذیریم که آن را فرصتی در چارچوب رابطه اجتماعی میداند که به فرد امکان میدهد ارادهاش را حتی علیرغم مقاومت دیگران بر آنها تحمیل کند، باید بپذیریم که غیر از قدرت نظامی و اقتصادی، اقبال عمومی هم یکی از رئوس قدرت است
خط سوم متولد شد چون چهارده سال گذشته به هیچ کدام از خواستههایش نرسید و شاید مصالحه را راهکاری برای اصلاح نمیداند. شاید زمان آن رسیده که این خط دیده شود و بتواند سهمی در تغییر داشته باشد. در غیر این صورت و عدم توجه به خواستهای این گروه بعید نیست که به راحتی به از جمع حامیان جنبش بیرون روند.
تصور کنید برای استخدام در یک شرکت معتبر با حقوق مزایای عالی باید در یک آزمون کتبی شرکت کنید، چه فشاری را باید تحمل کنید؟ خب حالا صبر کنید هنوزادامه داره .حالا تصور کنید که برگه آزمون را برمی گردانید و برگه سفید است، الان چی فکر می کنید؟ این سوژه اصلی داستان فیلم «آزمون» است.
بزرگترین ویژگی هنر زنده کردن داستانهایی است که به راحتی از اذهان مردم پاک می شود . بشر ذاتا فراموشکار است و عجیب در به فراموشی سپردن بدی ها استعداد دارد . شاید دلیل این همه تکرار و تکرارِ پلیدی ها ریشه در فراموشخانه ذهن ما دارد. تجربه زیست در حکومت های توتالیر در همه دنیا یکی است. شاید با گذشت زمان ظاهری نو به خود گرفته باشد اما با همه ظاهر متغییر اش بازهم تکرار در آن موج میزند.
لبنان کشوری کوچک و کوهستانی در غرب آسیا و خاورمیانه و در کنار ساحل شرقی دریای مدیترانه است . لبنان از شمال و شرق باکشور سوریه، از جنوب با اسرائیل و از غرب با دریای مدیترانه همسایهاست. اما به راستی دلیل اهمیت لبنان برای ایران چیست؟ و حزب الله از چه رو رابطه خود با حکومت ایران را رابطه پدر و فرزندی میداند ؟ برای رسیدن به پاسخ باید به واکاوی تاریخ پرداخت.
سیروس مقدم چهره دوست داشتنی سیمای ایران یکی از معدود کارگردانان تلویزیونی است که می تواند مخاطب را میخکوب کند، شاید روزی که از هنرهای زیبا با مدرک لیسانس نقاشی خارج شد کسی گمان نمیکرد که چند سال بعد او را در لباس کارگردانی ببیند البته به گمان من او هنوز هم نقاش است. رنگ در فیلمهای مقدم بیشترین تاثیر را دارد همین فضای آبیِ زیر هشت را به یاد آورید نقاش بودن مقدم بر کارگردانی اش مقدم است دوست دارد منظورش را با رنگ ها بیان کند .
خداحافظ لنین فیلمی است هوشمندانه در نقد سوسیالیسم و این در انتخاب نام فیلم نیز به چشم میخورد که به زبان انگلیسی با لنین خداحافظی میکند. در حقیقت ذهن را به پایان جنگ سرد و دنیای دو قطبی سوق میدهد. از این گذشته شالوده فیلم بر موقعیتی بنا گشته است که برای بیان پیام فیلم فوقالعاده هوشمندانه انتخاب شدهاست؛ تلاش برای ادامه وضعیتی شکست خورده و تلاش برای بازسازی و یا تلقین وجود دنیایی که در واقعیت وجود ندارد!
در کینه حکومت به رهبران جنبش هیچ شکی نیست اینها از همان روزهای اول رویای تعرض و دستگیری رهبران را در سر میپرواندند اما آیا حکومت توان این شکل برخورد را دارد؟ پاسخ مشخصی وجود ندارد اما مشخص است که حکومت خود یه خوبی از نفوذ رهبران آگاه است و به خوبی از عواقب آن آگاه است آنها تنها در حال بررسی جنبشاند بهتر بگویم جنبش را محک می زند.
در حالی که پیشتر خبرهایی مبنی بر ساخت مجموعهای ویدیویی به تهیهکنندگی حمید اعتباریان با موضوعی مشابه سریال «لاست» مخابره میشود، آقای حاجیمیری از تهیهکنندگان سینما در گفتوگویی مدعی شده 15 سال پیش فیلمنامهای برای ساخت در دست داشته که امروز متوجه شباهت داستان آن با داستان سریال پرمخاطب «لاست» شده است!
در تمام دنیا وقتی تصمیم به معرفی یک محصول، ایدئولوژی یا تبلیغات برای جلب توریست گرفته می شود، همه نگاهها به سوی هنرمندان است. اینان جنگاوران میدان تبلیغات هستند؛ کسانی که بازی با هنرشان چنان چشمها را خیره میکند که گویی لقمه را آماده در دهان مخاطب میگذارند و آنچه را سالها باید متکلمین و متفکرین تلاش کنند تا به جامعه دهند، هنرمندان به طرفه العینی به کام مخاطب میریزند.
باریا نام شهری کوچک در منطقه سیسیل و زادگاه کارگردان است. فیلم از بازی کودکان در خیابان آغاز می شود. کودکی (که بعد تر درجریان فیلم مشخص می شود پیترو پسر شخصیت اصلی داستان است) در جریان شرط بندی ترغیب می شود در زمان کوتاهی سیگاری را برای یکنفر بخرد و با دویدن او در خیابان های شهر آغاز می شود و در نهایت این دویدن به پرواز ختم می شود. پروازی که سرآغاز مرور زندگی سه نسل باریا است.
ورونيکا رو به پنجره مي چرخد و لکه هاي نوري که رد مي شوند ، صورتش را نوازش ميکنند. همين لکه های نوراند که دلشوره ای را در عمقِ وجودش بيدار مي کنند . شروع به حرف زدن با پدرش میکند
سهسال بعد از ساخت امیلی پولن ، همان گروه دوباره دور هم جمع شدند تا اینبار فیلمی متفاوت با قبلی بسازند. فیلمی که تم اصلی اون باز هم عشق بود اما اینبار در فضای جنگ...
آسیا قسطانیان در این فیلم نقش دختری را داشته است که به خاطر ازدواج با مردی که اهل سینماست ، با مخالفت پدرش مواجه می شود. اما این زن ایرانی ، مسلمان نیست و تا آن زمان هیچ کدام از زنان مسلمان ، جرات بازی در فیلم های سینمایی را نداشته اند...
اسکیمویی شکارچی، یک هالیبوت را که به تازگی گرفته است، داخل سورتمهاش گذاشته. این ماهی تمام فیلم را تحت تاثیر قرار میدهد و حضورش را چه به صورت واقعی و چه تخیلی میتوان در طول فیلم احساس کرد. اسکیمو برای بچهاش بادکنکی باد میکند و بچه بادکنک را به دست آسمان میسپارد و به آن خیره میماند، بادکنک میرود تا از نیویورک سر در می آورد، اکسل (جانی دپ) که عقب یک کامیون ماهی خوابیده است، چشم باز میکند و سوار کشتی ماهیگیری میشود...
فيلم سينمايي «نيكيتا» ساخته كارگردان فرانسوي؛ "لوكبسون" ازجمله فيلمهايي است كه در آن دو ژانر جنايي و رمانتيک به زيبايي هرچه تمامتر در هم تنيده شده است. لوك بسون كه خود يك فرانسوي است، به بهانه تصويرسازي جهان بزهكاري پاريس، پرده از نقاب روابط عاطفي انسان درموقعيت هاي پليسي برميدارد...
الیورتویست اولین فیلم پولانسکی درباره كودكان ، شخصی ترین فیلم او محسوب می شود. در مصاحبه ای خواندم پولانسكی قبل از ساخت الیور توئیست علاوه بر رمان چارلزدیكنز تمامی كتاب هایی كه از سوی منتقدان و تحلیل گران در این زمینه می شناخت را خواند.
بعضی از فیلم ها هستند که نصیحت می کنند، مخاطب را فرا می خوانند و شروع به نصیحت می کنند، اما این فیلم نصیحت نمیکند بلکه تصاویر جنایت را از نزدیکترین فاصله ممکن نشان میدهد. صدای زجهها در گوش مخاطب میپیچد، رنگ و بوی خون را حس میکند. مخاطب با کاراکتری که برای نجات دست و پا میزند فقط چند سانتیمتر فاصله دارد. فیلم مخاطب را در گوشه رینگ گیر میاندازد و بیرحمانه میکوبد و خسته میکند.
این فیلم به کارگردانی «ژان پیر ژانت» و موسیقی متن فوقالعاده زیبای »یان تیرسن» در ژانر کمدی، درام عاشقانه ساخته شد و در سال ۲۰۰۱ اکران شد و پس از آن چنان توجه مجامع سینمایی را به خود جلب کرد که توانست برای 5 اسکار نامزد شود و چهل و نه جایزه گرفت. در سایت "آیامدیبی" در قسمت طنز، به مقام دوم رسید.