وقتی آن روز بیاید!

پیرامون فیلم«۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید»

در جریان سرکوب مخالفان به دست پلیسِ ضد کمونیست، یک دانشجوی دانشگاه ملی سئول زیر شکنجه کشته می‌شود. با نشر این خبر به رسانه‌های کره جنوبی که در آن روزها فضای سیاسی‌اش بعد از سرکوب شدید «قیام گوانچو» زیرزمینی شده بود دوباره ملتهب شد.

سی سال پس از آغاز جمهوری ششم کره جنوبی، پارک گون-هه[۱] رییس‌جمهور اسبق در پی یک رسوایی مالی، به تخلف از قانون اساسی و سوءاستفاده از قدرت متهم، از سمت خود تعلیق و به بیست چهار سال زندان محکوم شد اما این حجم از دموکراسی و آزادی بیان یک شبه و تزریقی به وجود نیامده است. حکومت کره‌ جنوبی در دهه‌های پیش از ۱۹۹۰ هر نوع اعتراضی را به شدیدترین شکل ممکن سرکوب می‌کرد. سرکوب‌هایی که دادگاه رسیدگی به آن هنوز هم ادامه دارد. کره جنوبی تجربه‌ای سیاه از سرکوب و دیکتاتوری را پشت سر گذاشته است. تاریخی که فیلم «۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید» به روایت سال آخر آن پرداخته است. و شاید همین همزمانی در استیضاح رييس‌جمهور و اکران عمومی این فیلم در سال ۲۰۱۷ باعث شد که بلافاصله پس از اکران این فیلم به چهارمین فیلم پرفروش در سینمای کره تبدیل شود.

داستان فیلم

در جریان سرکوب مخالفان به دست پلیسِ مخفی، یک دانشجوی دانشگاه ملی سئول زیر شکنجه کشته می‌شود. با نشر این خبر به رسانه‌های کره جنوبی که در آن روزها فضای سیاسی‌اش بعد از سرکوب شدید «قیام گوانجو»[۲]  زیرزمینی شده بود، دوباره ملتهب شد. حکومت تلاش کرد علت این مرگ را، «حمله قلبی از شدت ترس در هنگام بازجویی» اعلام کند اما جامعه‌ای که اعتمادش به حکومت را از دست داده بود و نیز از مطبوعات، جامعه سیاسی و دانشجویان معترض صدای دیگری را می‌شنید این «دروغ» را نمی‌پذیرفت. حکومت تلاش کرد با سرکوب شدید مخالفان و محدود کردن خانواده قربانی نگذارد صدای این جنایت به گوش دیگران برسد اما با تلاش‌هایِ مخفیانه بعضی از افراد در دادگستری و پلیس، و تلاش بی‌دریغ روزنامه‌نگاران، روز به روز خبرهای بیشتری از این جنایات به بیرون درز کرد تا نهایتا دولت شکست خود را در مقابل جامعه مدنی بپذیرد. جامعه‌ای که چیزی جز دموکراسی و حقوق از دست رفته خود نمی‌خواست.

این جان مایه داستان «۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید» است، برگرفته از واقعیت. هرچند خط اصلی روایت، ریشه در واقعیت تاریخی دارد اما کیونگ چان کیم (نویسنده) و جون هوان جانگ (کارگردان) روایت بازسازی شده را کمی رمانتیک کرده‌اند و شخصیت‌هایی به آن اضافه شده است. البته همین خط عاشقانه داستان است که کمی به مخاطب فرصت می‌دهد تا آن حجمواقعیت تلخ و سیاه را ببیند و البته راهی است برای نگه داشتن مخاطبی که کمتر به موضوعات تاریخی توجه نشان می‌دهد.

کارگردان به طرز ماهرانه‌ای خط عاطفی فیلم را ساختار می‌دهد تا به طور هم‌زمان قلب مخاطب را تسخیر کند و بدون لغزش به سمت یک عاشقانه محض، گریبان مخاطب را می‌گیرد و به سمت واقعیت تلخ پیش می‌برد. مخاطبی که دچار هم‌ذات‌پنداری با شخصیت‌های اصلی داستان شده است به راحتی درگیر تاریخی می‌شود که هیچ تجربه‌ و شناختی از آن ندارد و در یک لحظه جزیی از آن می‌شود.

کره جنوبی پس از جنگ دوم

تصویری که مخاطب فارسی زبان از کره‌جنوبی دارد، اگر پیگیر تحولات شرق آسیا در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم نباشد، کشوری دموکراتیک است که فضای سیاسی آن با برادر شمالی‌اش زمین تا آسمان متفاوت است اما واقعیت تاریخ این نیست. کره جنوبی تجربه سیاهی از دیکتاتوری و سرکوب را پشت سر دارد.

پس از جنگ جهانی دوم، سربازان شوروی و آمریکا به‌ ترتیب، بخش‌های شمالی و جنوبی کشور را به کنترل خود درآوردند. در فوریه و ژانویه سال ۱۹۴۵ میلادی به ترتیب کنفرانس‌های بین‌المللی یالتا[۳] و پوتسدام[۴]  تشکیل و کره به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شد. قسمت شمالی در تصرف شوروی و قسمت جنوبی در تصرف آمریکا بود. مدار ۳۸ درجه شمالی نیز تا زمان اتحاد مجدد به عنوان مرز دو کره تعیین شد. اتحادی که تا امروز محقق نشده است. زیرا در شمال کره‌ای‌های استقلال‌طلب کمونیست تجمع کرده بودند و در جنوب اسقلال‌طلبان تحت حمایت ایالات متحده و در نهایت در شمال، یک پارتیزان ضد ژاپن و فعال سابق کمونیست به نام کیم ایل سونگ و در جنوب، یک رهبر سیاسی دست راستی و تبعیدی، به نام ایسونگمن ری به‌عنوان رئیس‌جمهور به قدرت رسیدند.
در پی درگیری‌های مرزی بین کره شمالی و جنوبی در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ جنگ کره به راه افتاد. جنگی که نتیجه تقسیم بندی کره جدید بود و تا ژوئیه ۱۹۵۳ و امضای معاهده ترک مخاصمه بیش از دو میلیون نفر قربانی داشت.

 پس از  کودتای ۱۶ مه ۱۹۶۱، دولت کره جنوبی به دست ژنرال‌های ارتش افتاد. آنها به رهبری «پارک چونگ هی» سیاست «دموکراسی هدایت‌شده» را دنبال می‌کردند که به محدودیت آزادی‌های فردی، سرکوب مطبوعات و احزاب مخالف و کنترل نظام قضایی و دانشگاه‌ها انجامید. «پارک» سازمان اطلاعات و امنیت مخوف کره جنوبی به نام کِی‌سی‌آی‌اِی (KCIA) را سازماندهی نموده و گسترش داد و مدعی بود که تمامی اقداماتش برای مبارزه با کمونیسم لازم و ضروری است و با مشت‌های آهنین و با استفاده از گردان های پلیس و نیروهای نظامی خود، هرگونه اختلاف یا سرپیچی عمومی را به سرعت سرکوب کردند.

در ۱۷ اکتبر ۱۹۷۲، پارک حکومت نظامی اعلام کرد و مجلس و قانون اساسی را منحل نمود. یک ماه بعد، قانون اساسی جدیدی به نام «یوسین» به همه‌پرسی گذاشته شد و با تقلب گسترده در رای‌گیری، رای مثبت آورده و تصویب شد. قانون جدید به پارک، قدرت سیاسی وسیعی می‌بخشید. سیری ناپذیری او از قدرت تا زمان ترورش توسط «کیم جائه-گیو»، دوست قدیمی خود که ریاست سازمان امنیت کشور را به عهده داشت و پارک را مانعی بر سر راه دموکراسی می‌دید، پایان نیافت.

پس از او نخست وزیر «چوی کیو-ها» به عنوان کفیل قدرت را به دست گرفت و با وعده تغییر قانون اساسی در انتخابات پیروز شد و تا زمان کودتای ژنرال «چون دو هوان» قدرت کامل را در دست داشت. اگرچه تا اوت ۱۹۸۰ در قدرت بود اما کنترل امور در دست ژنرال «چون دو هوان» بود که منجر به نا آرامی‌هایی در سئول و گوانجو شد. پس از قیام گوانگجو که یکی از خونین‌ترین اعتراضات کره جنوبی بود مجبور به استعفا شد و  ژنرال «چون دو هوان» که در آن زمان نخست وزیر بود به عنوان کفیل قدرت را در دست گرفت و سپس رئیس‌جمهور شد.

حکومت در دهه ۸۰ تحت عنوان مبارزه با کمونیسم جوی از وحشت را بر کره‌جنوبی حاکم کرد و بسیاری از مخالفان و مردم بی‌گناه را شکنجه کرد و کشت. مردم و به خصوص دانشجویان که به ستوه آمده بودند دست به اعتراضات فراوانی زدند و حکومت بی‌رحمانه آنها را سرکوب می‌کرد. آثار متعددی به روایت این دوران تاریک پرداخته‌اند. از جمله «راننده تاکسی» که بسیار مورد توجه قرار گرفت و مروری است بر قیام گوانجو. دستگیری پارک جونگ چول تنها یکی از بسیاری از موارد در این دوران آشوب بود، و زندان ها مملو از مخالفانی بود که تنها جرمشان جستجوی دموکراسی در برابر یک حکومت تمامیت خواه بود یا حتی زندانیان بی‌گناهی که به ظن مخالفت و بدون دلیل دستگیر، شکنجه و مجبور به اعتراف شده بودند. داستان فیلم «وکیل مدافع» برگرفته از یکی از همین وقایع تاریخی است که به «پرونده بوریم» معروف شد.

«۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید» درامی است تلخ اما الهام‌بخش، تاریک و اما روشنای راه «جانگ جون هوان» با استفاده از جادوی سینما نوری بر گوشه‌ای سیاه از تاریخ دیکتاتوری نظامی کره جنوبی انداخته است تا نشان دهد چگونه با استمرار، صداقت، پافشاری و انسان‌ دوستی می‌توان از سیاهی به نور رسید.

Play Video
۱۹۸۷؛ وقتی آن روز بیاید
پانویس

۱. پارگ گون هه(کره‌ای: 박근혜) سیاستمدار کره‌ای است که به عنوان یازدهمین رئیس جمهور کره جنوبی فعالیت کرد. در سال ۲۰۱۳ مجله فوربس نام وی را برای اولین بار جزو ۱۰۰ فرد قدرتمند جهان در فهرست سالانه‌اش ذکر کرد. وی نخستین رئیس‌جمهور زن کره جنوبی است. در سال ۱۳۹۵ به عنوان اولین رییس‌جمهور کره جنوبی به ایران سفر کرد. 
۲.قیام گوانگجو از حوادث سیاسی مهم دوران معاصر است که در کرهٔ جنوبی رخ داد.
۳.کنفرانس یالتا یا کنفرانس کریمه کنفرانسی بود که چند ماه پیش از پایان جنگ جهانی دوم از چهارم تا یازدهم فوریه سال ۱۹۴۵ به مدت هشت روز در کاخ تزارها در شهر یالتا واقع در شبه جزیره کریمه برگزار شد. در این کنفرانس فرانکلین روزولت رئیس‌جمهور آمریکا و وینستون چرچیل نخست‌وزیر بریتانیا از یک سو و جوزف استالین رهبر شوروی ازسوی دیگر عمدتاً دربارهٔ سرنوشت کشورهای اروپایی پس از پایان جنگ به بحث پرداختند. این کنفرانس پس از کنفرانس تهران (۱۹۴۳) برگزار شد. 
۴.کنفرانس پوتسدام در سال ۱۹۴۵ و در شهر پوتسدام با حضور هری ترومن، ژوزف استالین و وینستون چرچیل تشکیل شد. همزمان با این کنفرانس شورایی از وزرای خارجه سه کشور برای بررسی قراردادهای صلح با متحدان آلمان (ایتالیا، رومانی، بلغارستان، مجارستان، و فنلاند) تشکیل شد.