جای خالی «بدنه اجتماعی» در محاسبات خاتمی
آیت الله خمینی با برداشت خودش به این نتیجه میرسد که جامعه ما جامعهای است تیره روز با اکثریت تودههای فقیر، که او نامش را می گذارد «مستضعفین» ما نیز به همین نتیجه میرسیم و آن را «طبقات زحمتکش» مینامیم و در سوی دیگر جامعه، به تعبیر ما طبقات حاکمه سرمایهدار و ملاکین بزرگ وابسته به امپریالیسم قرار دارند که آیت الله خمینی با تعبیر خودش نام آنها را مستکبرین وابسته به امپریالیسم میگذارد. ما اینجا بر سر کلمات و اصطلاحات دعوا نداریم، ما محتوای آنها را میپذیریم و از آن پشتیبانی میکنیم.» همین برای حزب کافی بود تا مهر تایید بر همه فعالیتهای جمهوری اسلامی بزند. فدائیان هم به علت ضعف تئوریک ناشی از فقدان رهبران، حیرت زده از فضای موجود در کشور و با نیمنگاهی به توده، هر روز بیش از پیش از هسته قدرت فاصله میگرفت و به دنبال راهی برای برون رفت بود، سرانجام طرح وحدت با توده را در دستور کار قرار داد. مخالفین وحدت، اعلام جدایی کردند و همه این اقدامات حاصلی نداشت جز انهدام بزرگترین اپوزیسیون جمهوری اسلامی و در نهایت شاهراه چپ به اوین رسید.
دو– اگرچه با حمایت بیسابقه مردم خاتمی به قدرت رسید اما چندی بعد مشخص شد که خبری از وعدههای انتخاباتی نیست. نمیتوان از این نکته به راحتی گذشت که نقش پیروزی سید محمد خاتمی، بر خلاف انتظار جریان محافظهکار بر باز شدن فضای سیاسی در حکومت جمهوری اسلامی ایران کمک کرد و دولت اصلاحات توانست فعالیتهای فرهنگی، هنری و سیاسی را در فضایی بازتر از دولتهای قبل و بعد ایجاد کند و نمیتوان احیای روابط خارجه، برگزاری انتخابات شورای شهر و راه اندازی صندوق ذخیره ارزی را از خدمات ارزنده دولت اصلاحات ندانست اما فراموش نکنید که خاتمی در وعدههای انتخاباتیاش هدف خود را احیاء اهداف معوقه اصلی انقلاب ۱۳۵۷، یعنی آزادی، دمکراسی و توسعه سیاسی قرار داده بود و درعمل نتوانست این اهداف را نهادینه کند و کار بدانجا رسید که طیف گستردهای از جبهه اصلاحات در مقابل خاتمی باشند. خاتمی در آخرین سال حضور خود در پاستور دست به نگارش نامهای زد – نامه ای برای فردا – و عواملی را برای عدم موفقیت خود در هفت سال گذشته مطرح کرد سید خندان که حالا گرد سفید پیری بر صورت داشت نوشت:«گذشته ما، گذشته استبداد زده است و استبدادزدگی درد مزمن و مشترک جامعه ماست. عدم تامل در این درد بزرگ تاریخی همه ما را به بیراهه خواهد برد» و گفت: «درفضای استبداد، هرکس در پی بیرون کشیدن گلیم خود از آب است.» و نوشت: «باید این پندار غلط را از ذهن خود بزداییم که برای رهایی باید منتظر قهرمان بود.»
چندی بعد با اصرار نزدیکان رییس جمهور اصلاحات، آیت الله العظمی منتظری اقدام به نگارش نامهای در جواب این نامه خاتمی کرد. فقیه عالیقدر در ابتدای نامه با تاکید بر صراحت لهجه خود و تاکید بر حسن نیت سید محمد خاتمی در اعلام وعده اصلاحات در هنگام کاندیداتوری نوشت: «نمیخواهم با بیانصافی بگویم جریان اصلاحات هیچ توفیقی به دست نیاورد، اما میخواهم بگویم آنچه به دست آمد در مقابل آنچه وعده داده شده بود و امکان دسترسی به آن نیز فراهم شد و نیز در مقابل آنچه خواسته و انتظار مردم بود بسیار ناچیز میباشد.» آیت الله با اشاره به فرهنگ استبدادزده جامعه ایرانی که از سوی خاتمی مطرح شده بود نوشت: «سخن این است که چرا ما در عمل به این فرهنگ مشروعیت میدهیم؟ چرا ما در عمل تسلیم خواستههای متولیان این فرهنگ شدیم؟ و چرا به جای این که با توکل به خدای متعال و اعتماد به نفس تسلیم رضای خدا و خواسته مردم شویم، در هر فرصتی که پیش آمد سرانجام، راضی نمودن متولیان فرهنگ استبدادزدگی را ترجیح دادیم؟» فقیه عالیقدر در نهایت گفت: «کسی نگفته است که مردم ما منتظر آمدن قهرمانی از غیب و رها نمودن آنان از وضعیت کنونی میباشند. بلکه بحث این است که مردم ما در جریان اصلاحات کار خود را به بهترین وجه انجام دادند، و با آن همه تلاش و تبلیغات مسموم و انحرافی جناح مخالف اصلاحات، دو مرتبه به صحنه آمدند و رای چشمگیری دادند، و در هر فرصتی که پیش میآمد از شعارهای اصلاحات و شخص ایشان پشتیبانی نمودند. آیا انتظار مردم از آقای خاتمی برای عمل به وعدههای خود که مورد تأکید و تأیید آنان بود به معنای انتظار قهرمان شدن ایشان بود؟ مگر مردم چه کاری باید میکردند و نکردند؟».
به باور نگارنده دلایلی از قبیل بی توجهی و عدم جلب رضایت بدنه اجتماعی، ناتوانی در جلوگیری از فربه شدن نظارت استصوابی و ناتوانی در مقابله با برخورد قضایی با شخصیت های سیاسی کافی بود تا جنبش اصلاحات در انتخابات دوم شورای شهر، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم شکست را تجربه کن و تا امروز حاشیه نشینی کند.
سه – با چند روز تاخیر پس از انتخابات نهم مجلس و شوک حضور خاتمی در انتخابات بالاخره جوابیه سید خندان منتشر شد و جوی از نا امیدی و دو دستگی را ایجاد کرد. جوابیه خاتمی نشان داد که ایشان هنوز به دنبال راهی برای برون رفت از مصائب سه سال گذشته از طریق دادن امتیازات مکرر به حاکمیت است. حاکمیتی که حتی قدمی از مواضعش پا پس نکشیده و خاتمی با تایید نمایش دموکراسی به دنبال روزنهای برای آشتی یکطرفه ملی است حالی که به قول یکی از کاربران فیس بوک آقای خاتمی چرا روزنه ؟ میرحسین شاهراه را به حاکمیت نشان داد. شاید اگر آیت الله منتظری هنوز در قید حیات بود این جمله را باز به خاتمی یادآوری میکرد که «در پیش گرفتن سیاست دوپهلو حرف زدن و در عمل جناح اقتدارگرا را راضی نمودن و حقیقت را قربانی مصلحت کردن و عدالت را در موارد گوناگون و نسبت به افراد زیادی قربانی مظالم تحمیلی و ناخواسته نمودن، عاقبتی جز همین وضعیت که پیش آمده است ندارد.» و شاید جستجوی قدرت در راس حاکمیت، با پرداخت هزینههای سنگین، به عوض روی آوردن به بدنه اجتماعی، خطای مکرر اصلاحطلبان از ابتدا تا امروز باشد. اگر تعریف «ماکس وبر» ازقدرت را بپذیریم که آن را فرصتی در چارچوب رابطه اجتماعی میداند که به فرد امکان میدهد ارادهاش را حتی علیرغم مقاومت دیگران بر آنها تحمیل کند، باید بپذیریم که غیر از قدرت نظامی و اقتصادی، اقبال عمومی هم یکی از رئوس قدرت است. مقبولیت اجتماعی یا به طور اخص اعتماد عمومی جامعه عاملی غیر قابل انکار در تقویت قدرت است که عموما سیاستمدار ایرانی آن را نادیده میگیرد. نظریه «فشار از پایین و چانه زنی از بالا» سعید حجاریان بر همین اصل استوار است. حمیدرضا جلایی پور در سخنرانی سال ۸۵ در اصفهان این نظریه را رد کرد و گفت: «برای پیروزی اصلاحات باید چانه زنی از بالا انجام بشود و فشار از پائین در حال حاضر امکان پذیر نیست، فشار از پائین با انتخابات وافکار عمومی صورت میپذیرد که این فشار در صورتی است که جنبشی شکل بگیرد» سوال اینجاست که حالا که این جنبش شکل گرفته چرا فرصت سوزی میشود؟ آشتی ملی مورد نظر خاتمی – به فرض در نظر گرفتن حقوق شهروندانی که در انتخابات دهم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن درگیر شدند- تنها زمانی شکل میگیرد که حاکمیت بپذیرد حق شهروند ایرانی پایمال شده و تن به رقابت آزاد سیاسی، آزادی مطبوعات و احزاب دهد. این طی طریق از راه آزادی زندانیان سیاسی و رهبران در حصر جنبش حاصل می شود.